زمانی بود که رنگها نقش زیادی در زندگی ام نداشتند. تازه به سن نوجوانی پا گذاشته بودم و استفاده از رنگهای شاد را مختص کودکان می دانستم بخصوص که جامعه ما (اعم از مدرسه و دانشگاه) اینطور به ما القا کرده بودند. بگذریم از اینکه این سالها روپوش مدارس دوباره رنگهایی شاد دارند اما لا اقل زمان ما اینطور نبود. من هم دیگر زیاد به سمت رنگهای شاد نمی رفتم و اغلب اوقات مانتو و حتی شال و روسری هایم رنگهایی تیره داشتند تا اینکه بعد از 20 سالگی احساس کردم رنگها می توانند به زندگیم روح و انرژی ببخشند و بار دیگر با رنگهای شاد آشتی کردم و سعی کردم تا جای ممکن رنگها را وارد زندگیم کنم. حالا دیگر با خیال راحت و بدون هیچ احساس بدی لباسهای رنگی ام را می پوشم و  واقعا تاثیر حضور رنگها را در شادمانی ام حس می کنم. چیزی که با خواندن مقالات راجع به تاثیر رنگها بر مود و احساس کاملا مشهود است.