بالاخره بعد از یک سال کتاب "چهار میثاق" را تمام کردم. اصلاً کتاب بدی نبود که این‌قدر طول بکشد بلکه موضوع این است که حس می‌کردم مطالب کتاب کلیشه‌ای است مثل همه کتاب‌هایی که به‌نوعی انگیزشی محسوب می‌شوند و نویسنده می‌گوید خوب باشیم، پرانرژی باشیم و ... . به‌هرحال تصمیم گرفتم کتاب را به اتمام برسانم و وقتی داشتم تاریخ پایان خوانش کتاب را در انتهای آن درج می‌کردم دیدم که تقریباً یک سال پیش آن را شروع کرده‌ام.

نام کتاب:

"چهار میثاق"

"”The Four Agreement

تاریخ چاپ نسخه اصلی و نسخه ترجمه‌شده:

تاریخ چاپ نسخه ترجمه‌شده: 1389 شمسی

تعداد صفحات:

114 صفحه

نویسنده:

دون میگوئیل روئیز

Miguel Ruiz

مترجم:

دل‌آرا قهرمان

کیفیت ترجمه:

ترجمه از کیفیتی مناسب برخوردار است.

طرح جلد، فونت و صفحه‌آرایی:

طرح روی جلد عکس چهار گل یک‌شکل اما در حالت‌های متفاوت و با تفاوت‌ها جزئی نسبت به یکدیگر هست که به نظر می‌آید منظور از آن‌ها همان چهار میثاق است.

چند جمله طلایی و کوتاه از کتاب:

با توجه به ترس از تنبیه و نیاز به پاداش، ما کم‌کم ادعا کردیم کسی هستیم که نبودیم – فقط به خاطر خوشایند دیگران، تنها به خاطر اینکه به نظر دیگران به‌اندازه کافی خوب باشیم.

ما سرانجام تبدیل به رونوشتی شدیم از باورهای مادر، پدر، جامعه و مذهب.

اهلی شدن به‌قدری شدید است که در دوره‌ای از زندگی دیگر نیازی نیست که شخص دیگری مار را اهلی کند.

چیزی در ذهن ما وجود دارد که همه‌کس و همه‌چیز را مورد قضاوت قرار می‌دهد، حتی هوا را، سگ را، گربه را، همه‌چیز را.

عدالت حقیقی این است که برای هر اشتباه فقط یک‌بار تنبیه شویم.

انسان تنها حیوانی است که برای یک خطا هزاران بار تاوان می‌پردازد.

حقیقتی وجود ندارد که با جستجو به آن دست‌یابیم. به هر جا سر بگردانیم، هر آنچه می‌بینیم حقیقت است.

مرگ بزرگ‌ترین ترسی نیست که ما داریم؛ بزرگ‌ترین ترس ما پذیرفتن خطر زنده‌بودن است.

عشق واقعی پذیرش دیگران است همان‌طور که هستند، بدون تلاش برای تغییر دادنشان.

راه احتراز از تصور کردن پرسیدن است.

هنگامی‌که بیشترین تلاشتان را بکنید، با عشق اقدام به عمل می‌کنید، نه به این دلیل که انتظار پاداش دارید.

عمل یعنی سرشار زندگی کردن.

گذشته را رها کردن به معنای داشتن توان لذت بردن از رؤیایی است که هم‌اکنون دارد تحقق می‌یابد.

 

یک پاراگراف از کتاب:

باید کسانی را که احساس می‌کنیم در حق ما ظلم روا داشته‌اند ببخشاییم، نه به این دلیل که آن‌ها لایق بخشایش هستند، بلکه به این دلیل که ما خودمان را بیش از آن دوست داریم که حاضر باشیم بهای این ظلم را بپردازیم.

وقتی خودتان را بخشیدید، احساس طرد خویشتن در ذهن شما از بین می‌رود. پذیرش خویشتن آغاز می‌شود و عشق به خود با چنان شدتی رشد می‌کند که شما نهایتاً خود را همان‌طور که هستید می‌پذیرید و این آغاز انسان آزاد است.

ستاره:

من به این کتاب 3 ستاره می‌ده.

 

نظر من راجع به این کتاب:

راجع به کتاب اگر بخواهم بگویم جز همان مطلبی که در بالا هم اشاره کردم، کلیشه‌ای بودن آن، کتاب کم‌حجم و سبکی بود که جملات خوب و به فکر فرو برنده‌ای هم در آن یافت می‌شد که حتی چند تا از آن جمله‌ها را به‌عنوان reminder برای خودم ثبت کردم تا هرروز به من یادآوری شود.

داستان من و کتاب:

این کتاب را با معرفی دوستان در اینستاگرام تهیه کردم.

ناشر:

نشر ذهن آویز

قیمت:

چاپ بیست و دو زمستان 95

8000 تومان