داستان از جایی شروع شد که من تصمیم گرفتم برای خودم وب‌سایتی راه‌اندازی کنم و مطالبم را به‌طور پیوسته در آن نشر دهم. وقتی برای خرید هاست و دامین اقدام کردم، هزینه‌ای که باید می‌پرداختم220 هزار تومان (برای یک سال) بود. همین جا کمی مردد شدم که واقعاً من به سایت نیاز دارم یا نه! بالأخره تصمیم گرفتم و خرید را انجام دادم و شروع به راه‌اندازی سایت کردم. اما داستان به همین جا ختم نشد. پرداخت آن هزینه بیش از آن‌که فکرش را کنم مرا به یادگیری بیشتر راجع به وردپرس، راه‌اندازی سایت و مسائل این‌چنینی سوق داده بود. درواقع پول محرک خیلی خوبی بود تا کاری که چند وقتی بود (شما بخوانید چند سال!) به تعویق می‌انداختم بالأخره انجام دهم.

بعد به این نتیجه رسیدم که این دست موارد کم نیستند. مثلاً وقتی دوره‌ای رایگان برگزار می‌شود یا در آن شرکت نمی‌کنیم یا اگر هم شرکت کنیم خروجی آن برایمان آن‌چنان اهمیتی ندارد. اما اگر برای همان دوره پولی پرداخت کنیم سعی می‌کنیم بیش‌ترین استفاده را از آن ببریم که البته نکته جالب اینجاست که ما آن ارزشی که برای پول قائل هستیم گاهی برای چیزهای دیگر حتی وقت هم قائل نیستیم.

پس می‌توان از پول به عنوان محرک و انگیزه‌ای قوی برای پیشبرد اهدافمان استفاده کنیم. چند وقت پیش مطلبی از شاهین کلانتری می‌خواندم که نوشته بود روزهایی که سر ساعت مقرر بیدار نشود یک اسکناس 10 هزارتومانی را پاره می‌کنند و این باعث می‌شود که سروقت بیدار باشند.

در محافل مذهبی هم زیاد شنیده‌ایم که برای اینکه گناه نکنیم تصمیم بگیریم در صورت انجام آن گناه مبلغ معین‌شده‌ای پول را کنار بگذاریم یا صدقه بدهیم.

اگر دقت کرده باشید می‌بینید که اکثر افرادی که کتاب‌های زیادی می‌خرند و مطالعه می‌کنند موفق‌ترند. به نظر من یکی از دلایل آن این است که با خود می‌گویند که وقتی این همه وقت و هزینه برای خرید و مطالعه این کتاب صرف کرده‌اند، اگر راهکارهایش را به کار نبرند و مطالعه کتاب در زندگی‌شان نمود نداشته باشد درواقع با افرادی که آن کتاب را نخوانده‌اند تفاوتی نخواهند داشت. این موضوع در مورد خود من صادق است.

همچنین یکی از دلایلی که من کم لباس می‌خرم اما شیک‌ترین و باکیفیت‌ترین (گران‌ترین) لباسی که می‌توانم را تهیه می‌کنم این است که تمیز و نو نگه‌داشتن آن برایم اهمیت بیشتری دارد تا اینکه بخواهم لباسی ارزان (fast fashion) را نو و تمیز نگه‌دارم. که این هم یکی از دلایل مینیمالیست بودن من است.

 

این موضوع را می‌توان در تمامی زمینه‌های دیگر بسط داد: از ازدواج و والد بهتری بودن تا کار و شغل و رسالت خود در زندگی .

 

در آخر برای اینکه به رشد و پیشرفت شخصی خود بها بدهیم و وقتی برای آن در نظر بگیریم، بهتر است درصدی از درآمد ماهیانه خود را (مثلاً 5%) به این کار اختصاص دهیم  که این کار نه‌تنها به خروجی بهتری منجر می‌شود بلکه در طی زمان هزینه‌ای که صرف کرده‌ایم بازخواهد گشت.