۱۱ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۷ ثبت شده است

شاید دور شاید دیر


روزهایی هم هست که نیاز به تجدیدقوا داریم نیاز دارم کمی وقت برای علایقمان بگذاریم به پیج های الهام بخشی که می‌شناسیم سر بزنیم. کتاب‌ها و جملاتی که ساده‌اند اما حالمان را خوب می‌کنند. عکس‌هایی را که به ما حس خوب می‌دهند نگاه کنیم کمی پیاده‌روی کنیم و با تمام وجود هوا را به داخل ریه‌هایمان بکشیم یا نه کیکی درست کنیم هر جور که دوست داریم تزیینش کنیم یا اصلاً بدون تزیین همراه با یک لیوان چای یا قهوه آرام‌آرام مزه کنیم و از بودن در لحظه لذت ببریم بگذاریم برخی از کارهای فهرستمان تیک نخورده باقی بماند کمی به روحمان توجه کنیم. خوراکی که جزو ممنوعات غذایی‌مان هست بخریم و با لذت بخوریم. آهنگ شادی بگذاریم و هر جور که دوست داریم برقصیم و شادی کنیم.

بعد بنشینیم و آینده دلخواهمان را ترسیم کنیم همه مهارت‌هایی که دوست داریم یاد بگیری همه کارهایی که دوست داریم انجام دهیم همه مسافرت‌های داخلی و خارجی که می‌خواهیم برویم، همه‌چیزهایی که دوست داریم داشته باشیم را بنویسیم. بنویسیم و دیگر به اینکه اتفاق می‌افتد یا نه نیندیشیم. بنویسیم و به کناری بگذاریم. نمی‌خواهم بگویم که قانون جذب همه این‌ها را به شما خواهد داد و کافی است تنها از ته دل خواسته باشید. می‌خواهم بگویم که نوشتن دوست‌داشتنی‌هایمان به ما یادآوری می‌کند که زندگی هنوز جریان دارد با تمام سختی‌ها و مشکلات، یادآوری می‌کند که باید پیش رویم حتی اگر آرزوهایمان دست‌نیافتنی می‌نماید حتی اگر به همه آن‌ها نرسیم اما می‌دانیم که تلاشمان را خواهیم کرد و تلاش کردنمان روزی نتیجه خواهد داد شاید نتیجه‌ای متفاوت ازآنچه می‌خواستیم شاید دور شاید دیر.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
elham gh

روتین صبحگاهی خودمان را پیدا کنیم

چگونه صبح ها زودتر بیدار شویم؟

این جمله را زیاد شنیده اید که اگر میخواهید موفق شوید یکی از راه هایش این است که صبح ها زودتر بیدار شوید. اما در عمل می بینیم که این کار، کار چندان آسانی هم نیست.خود من هم بارها تلاش کرده ام صبح ها سر ساعت معینی بیدار شوم. خاطرم هست که مدتها پیش، هنگامی که در دوران راهنمایی تحصیل می کردم برای یادگیری دوره فتوشاپ که سی دی آن را از یکی از اقوام گرفته بودم صبح ها ساعت 5 بیدار می شدم و تا ساعت 7 که باید به مدرسه می رفتم به یادگیری می پرداختم. انقدر این انگیزه یادگیری قوی بود که به خاطرش هرطور شده بیدار میشدم. حالا خوب می دانم که باید انگیزه ای در میان باشد تا بتوانم از رختخواب بیرون بیایم.

در سالهای اخیر هم راه های زیادی را امتحان کرده ام اما هیچ کدام به اندازه انگیزه ای قوی و انجام کاری لذت بخش در اول صبح به من کمک نکرده است.

یکی از بهترین روشهایی که برای من جواب داده است تنظیم روتین صبحگاهی است.

1-       به محض بیدار شدن از خواب 2 لیوان آب ولرم به همراه آب لیموی تازه می نوشم.

2-      صفحات صبحگاهی ام را می نویسم.

3-      یک درس از متمم را می خوانم.

4-      به پیاده روی تند می روم یا اگر نروم کتاب میخوانم.

5-      در نهایت صبحانه مفصلی می خورم .

 

این کارها تقریبا 1-2 ساعت زمان می برند و شاید بعضی روزها همه آنها را انجام ندهم اما روزهایی که تمام این کارها تیک میخورند حس و حال بهتری دارم و سعی می کنم حالا که از خواب صبحم زده ام تا آخر شب هم وقتم را تلف نکنم و کارهای مفیدی انجام دهم.

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
elham gh

عادات شما پیش از خواب چیست؟

ذهن ما کارهایی که به آن عادت دارد را راحت‌تر می‌پذیرد و درنتیجه انجام آن برای ما راحت‌تر است. اصلاً یکی از دلایل اینکه سعی داریم کارهای مفید را به عادتی برای خود تبدیل کنیم همین گول زدن ذهنمان است تا بتواند به‌صورت ناخودآگاه به انجام آن بپردازد.

تا یکی دو سال گذشته من عادت داشتم قبل از خواب‌گوشی‌ام را چک کنم و آن‌قدر این کار را ادامه می‌دادم تا خوابم بگیرد اما اکثراً سردرد و چشم‌درد می‌گرفتم ولی دریغ از خواب تازه همان میزانی که احساس خواب‌آلودگی می‌کردم را هم دیگر نداشتم و با ذهنی آشفته به‌سختی به خواب می‌رفتم.

اما از حدود یک سال گذشته دوباره تصمیم گرفتم قبل از خواب کتاب بخوانم آن‌هم فقط کتاب کاغذی درنتیجه از چراغ‌قوه گوشی‌ام با نور کم برای مطالعه استفاده می‌کردم تا خوابم بگیرد و با این روش بسیار راحت به خواب می‌روم. حالا که یک سال از آن موقع می‌گذرد عادتم را جز در شب‌هایی که به‌شدت خسته هستم حفظ کرده‌ام و حتی اگر در طول روز هم بخواهم بخوابم قبلش سعی می‌کنم حتماً کتاب بخوانم.

فایده دیگر این عادت برای من این بوده که چون پیش از خواب ذهنم با کتاب پر می‌شود شب‌ها نه‌تنها خواب راحتی دارم بلکه مطالعه کتاب در طول خواب ایده‌هایی به ذهنم می‌رسد که معمولاً به‌محض بیدار شدن آن‌ها را یادداشت می‌کنم و گاه در خواب‌وبیداری و درست آن لحظه که خوابم سنگین می‌شود و کتاب از دستم رها می‌شود انگار که ادامه داستان را خودم در خواب می‌خوانم و واقعاً از این خلسه لذت می‌برم.

نمی‌دانم عادت شما پیش از خواب چیست اما برای یک‌بار هم که شده قبل از خواب کمی کتاب بخوانید تا اثرات آن را ببینید البته که منظورم کتاب‌های سنگین و سخت نیست بلکه کتاب‌هایی که ساده و روان‌اند و موردعلاقه شما هستند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
elham gh

چگونه کتابخوان شدم؟

دیروز که به نمایشگاه کتاب می‌رفتم داشتم با خودم فکر می‌کردم که چطور شد که من این‌قدر به کتاب علاقه‌مند شدم؟ یادم آمد اولین کتابی که خواندم "پسری که دیو را گول زد" نام داشت. داستانش به‌خوبی در ذهنم مانده و یادآورش لبخند به لبانم می‌آورد اما از هنگامی کتاب‌خوان شدم که کلاس اول را تمام کرده بودم و مادرم مرا در کانون پرورشی فکری کودکان و نوجوانان ثبت‌نام کرد و اولین کتاب‌ها را هم خودش برایم گرفته بود از همان موقع بود که شروع کردم به کتاب خواندن و آن‌قدر با ولع می‌خواندم و سعی می‌کردم هرچه سریع‌تر کتاب‌ها را تمام کنم تا بتوانم دو کتاب دیگر به امانت بگیرم. خوب یادم می‌آید که زمانی رسید که تقریباً تمام کتاب‌های کانون را خوانده بودم و کتاب جدیدی برای خواندن پیدا نمی‌کردم. آن روزها کتاب » قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب « برایم قطور بود و کتاب » زنان کوچک را به خاطر قطر زیادش هرگز نخواندم حالا که به این سن رسیده‌ام و هنوز هم عاشق کتاب هستم و با دیدن کتاب‌فروشی هوش ازسرم می‌پرد خوب میدانم که این عشق و علاقه را مدیون مادرم هستم که از همان روزها به فکر کتاب‌خوان شدن ما بود و بسیار غصه می‌خورم از اینکه در اطرافیانم تعداد کسانی که برای کتاب خواندن فرزندشان وقت و هزینه بگذارند به تعداد انگشتان دست هم نیستند. کسی که هرماه فرزندش را به کتاب‌فروشی ببرد یا لااقل او را در یک کتابخانه عضو کند.

به‌عنوان کسی که روزی مادر خواهد شد دوست دارم فرزندم لحظات تنهایی و اوقات فراغتش را با کتاب پر کند نه با گوشی و تبلت. خواسته‌ای که عملی شدن آن در این دوران که جذابیت گوشی و قبلت روزبه‌روز بیشتر می‌شود اندکی مشکل است. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
elham gh

زودتر از آنچه فکرش را کنیم دیر می شود.


https://www.yourpersonalprophecy.com/learn-how-to-live-in-the-now-through-prophecy/

یکی دوسالی است که تقریبا هفته ای 3-4 روز را به پیاده روی تند در مسیری که اطرافش را درخت و رودخانه و کوه ها احاطه کرده اند اختصاص می دهم. پیاده روی یک ساعته ای که معمولا  قبل از طلوع خورشید شروع می شود و من شانس این را دارم که طلوع خورشید را در این طبیعت زیبا تماشا کنم و اگر بگویم با دیدن این لحظه ناب عاشق طبیعت شده ام دروغ نگفته ام. پارسال در ماه اردیبهشت که طبیعت در اوج زیبایی خود است به پیاده روی می رفتم و از تماشای طبیعت لذت می بردم تا اینکه به خاطر شروع ماه رمضان یک ماه در پیاده روی مان وقفه افتاد تا اینکه  در تیرماه دوباره شروع به رفتن کردیم و من به شوق آن طبیعت زیبا و چشم انداز عالی از خانه خارج شدم؛ اما همین که به آنجا رسیدیم یکدفعه خشکم زد. از اینکه آن همه چمن سرسبز به خاطر گرمای شدید تابستان زرد شده بودند حالم گرفته شد و داشتم به اردیبهشت سال آینده (که امسال باشد) می اندیشیدم تا دوباره بتوانم از زیبایی آنجا لذت ببرم. حالا که یکسال از آن روزها گذشته و دوباره اردیبهشت از راه رسیده است دوباره یاد پارسال می افتم و با خودم میگویم زندگی این است یک روز می بینی تمام دلخوشی هایت تمام می شود و تو می مانی و حسرت روزهای رفته.

تصمیم مهمی میگیرم، تصمیمی که از ابتدای امسال و شاید بهتر باشد که بگویم از همان روزهای تیرماه سال گذشته سعی می کنم به آن عمل کنم. اینکه دیگر لحظه حال را به بهانه خوب نبودن گذشته یا ابهام آینده از دست ندهم چون هیچ کدام نه گذشته و نه آینده واقعیت ندارند و چقدر با این کار حال و روزم بهتر است خیلی از استرس ها و حسرت و غم هایم کم شده است. البته برای رسیدن به اوج بودن در لحظه حال راه زیادی دارم اما همین ها هم حالم را خوش کرده است. دیگر به بهانه تعطیلات بعدی تعطیلات حالا را برای مسافرتی حتی کم خرج و نزدیک از دست نمی دهم، به بهانه باشد برای فردا کارم را به تعویق نمی اندازم و به بهانه بی حوصلگی، خستگی و موکول کردن به آینده نامشخص دلخوشی های کوچکم را از خودم نمی گیرم. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
elham gh

سالم تر زندگی کنیم!


این روزها وقتی حرف از سلامت جسم یا به‌قول‌معروف فیتنس می‌شود همه به یاد رژیم‌های سفت‌وسخت می‌افتند؛ اما به نظر من مهم‌ترین اصل در داشتن جسم سالم و اندامی زیبا و روی فرم سبک زندگی سالم است. من به تجربه دریافته‌ام که دو اصل مهم در داشتن سبک زندگی سالم نقش اصلی را ایفا می‌کنند.

اصل اول: ورزش

اینکه شما هرروز پیاده‌روی تند دارید یا به باشگاه می‌روید اصلاً فرقی نمی‌کند. مهم این است که ورزشی را به هدف سلامت خود دنبال کنید و حتی‌الامکان برنامه منظمی برای آن داشته باشید. بهتر است ابتدا از ورزش‌های هوازی شروع کنید و سپس برای فرم دهی به عضلات خود به ورزش‌هایی چون بدن‌سازی بپردازید (بهتر است در این مورد با یک متخصص مشورت کنید.)

من به‌شخصه سعی می‌کنم هفته‌ای 3-4 روزبه پیاده‌روی تند و دو بپردازم، حتی‌الامکان هفته‌ای یک روزبه استخر بروم و درست و اصولی شنا کنم و همچنین بعد از وقفه‌ای طولانی دوباره بتوانم یوگا را ادامه بدم و هفته‌ای دو جلسه به کلاس یوگا بروم.

 

اصل دوم: تغذیه

اینکه بدانیم هرروز قرار است چی و چقدر بخوریم از پرخوری ما جلوگیری می‌کند؛ اما چگونه؟ اگر شما هم مثل من از ابتدای هفته یا حداکثر از روز قبل بدانید که هرروز چه وعده‌های اصلی یا میان وعده‌هایی می‌خواهید بخورید، می‌توانید آن‌ها از قبل آماده کنید. در این صورت حتی اگر در روز مشغله زیادی هم داشته باشید در هنگام گرسنگی وعده‌های غذایی که از پیش آماده کرده‌اید را خواهید خورد و سراغ هله‌هوله نخواهید رفت.

اکثر ما در هنگام گرسنگی انگار مغزمان خوب کار نمی‌کند و سعی داریم هر چیزی که در دسترسمان است بخوریم و درست بعد از سیر شدن از خوردن آن پشیمان می‌شویم.

بهتر است حتی اگر شاغل هستید و روزها بیرون از خانه هستید می‌توانید غذاهای خود را پک کنید و با خود ببرید تا در هنگام گرسنگی به غذای محل کار یا فست فودها و یا حتی انواع شکلات و بیسکوییت پناه نبرید.

راستی اگر می‌خواهید غذاها و میان وعده‌های سالمی برای خودتان درست کنید کافی است کمی سرچ کنید به نتایج جالبی می‌رسید.

 

در آخر اینکه مهم‌ترین نکته در داشتن زندگی سالم مؤثر است برنامه‌ریزی است حتی برای خوردن و ورزش کردن. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
elham gh

مینیمالیست بودن را دوست دارم.

 http://theplaidzebra.com/pros-and-cons-of-adopting-a-minimalist-lifestyle


مینیمالیست بودن را دوست دارم چون این‌طوری آرامش بیشتری دارم. وقتی از بین تمام گزینه‌ها فقط یکی یا دوتا را برای خودت برمی‌گزینی تا با همان زندگی کنی دیگر ذهنت مدام مشغول کنکاش بین گزینه‌های موجود نیست دیگر احساس سردرگمی نخواهی کرد دیگر دوروبرت درهم و شلوغ نیست. مثلاً من وقتی می‌دانم امسال فقط یک پالتو می‌خواهم بخرم و نه بیشتر پس انتخابی می‌کنم که کلاسیک باشد، زود از مد نیفتد، جنس عالی داشته باشد و رنگش با اجزای دیگر ست باشد؛ و بعدازآن هم با خیال راحت می‌دانم که موقع بیرون رفتم چه بپوشم و همیشه هم آن را تمیز و نو نگه می‌دارم و با باقی پولی که می‌خواستم با آن لباس‌های بیشتری بخرم، به اولویت‌های دیگرم می‌پردازم. مثلاً برای سفر، خریدها بزرگ‌تر و یا حتی آموختن مهارت و یا کتاب پس‌انداز می‌کنم و دیگر دم از این نمی‌زنم که کتاب گران است! چه بهانه مسخره‌ای! جالب اینجاست که خودم هم روزگاری جزو این شاکیان بودم و حالا حتی از یادآوری آن خجالت می‌کشم. راستش الآن نظرم راجع به زندگی نسبت به حتی دو یا سه سال قبل کاملاً تغییر کرده است. دوست دارم مبلمان و وسایل خانه، ظرف و ظروف و دکور و ... باکیفیت و ساده باشند که تا سال‌ها نیاز به تعویضشان نباشد چون در این صورت ناخودآگاه دیگر دنبال مدل‌های جدید، رنگ سال، وسایل جدید خانه فامیل و ... نیستم و ذهنم را مشغول مسائل مهم‌تری خواهم کرد چون به تجربه آموخته‌ام که وقت و انرژی محدودی دارم و دوست ندارم که انرژی و وقتم را صرف مواردی بکنم که برایم دستاورد چندانی نداشته باشد؛ و درنهایت به این نکته رسیده‌ام که هدف انسان جز تعالی و کمال نیست و می‌خواهم تا جایی که می‌توانم به هدفی که خداوند برایم در نظر گرفته نزدیک و نزدیک‌تر شوم. ان شاء الله

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
elham gh

کتاب "وقتی نیچه گریست"


نام کتاب:

"وقتی نیچه گریست"

"”When Nietzsche Wept

تاریخ چاپ نسخه اصلی و نسخه ترجمه‌شده:

تاریخ چاپ نسخه اصلی : 1931 میلادی

تاریخ چاپ نسخه ترجمه شده: 1389 شمسی

تعداد صفحات:

476 صفحه

نویسنده:

اروین د. یالوم

Irvin D. Yalom

مترجم:

دکتر سپیده حبیب

کیفیت ترجمه:

کیفیت ترجمه عالی است و نکته جالب این جاست که خانم "سپیده حبیب" خود روانپزشک است و کلمات تخصصی موجود در کتاب را با زبانی ساده در پاورقی آورده است.

طرح جلد، فونت و صفحه‌آرایی:

طرح جلد رو عکسی از نیچه، لو سالومه و  پل ره است که در متن داستان به این عکس اشاره می شود.

چند جمله طلایی و کوتاه از کتاب:

نمی دانم چه مقدار از عمرم را تنها با نگاه نکردن و یا نگاه کردن و ندیدن از دست داده ام.

او معتقد است چیزی به نام کمک به دیگری وجود ندارد، بلکه هرکس می خواهد بر دیگری مسلط شود و بر قدرت خود بیفزاید.

در فکر خواندن این کتاب ها بودم. اوه، فرستادن این همه اطلاعات به داخل مغز، آن هم از یک روزنه ی سه میلیمتری وسط عنبیه، چه مشقت بی پایانی است.

شاید رویا(خواب)  به بیان آرزوها یا ترس ها یا حتی هردو اینها می پردازد.

برویر معتقد بود لذت مورد مشاهده بودن، چنان عمیق است که شاید رنج حقیقی از کهنسالی، داغ دیدگی و یا داشتن عمر بیشتر نسبت به کسانی که دوستشان داریم، هراس از ادامه دادن به زندگی ای است که در آن دیگر کسی قادر به مشاهده ی ما نباشد.

هرکس، چرایی در زندگی دراد، با هر چگونه ای خواهد ساخت. "فریدریش نیچه"

آخرین پاداش مرده این است که دیگر نمی میرد.

آشکار کردن خویش بر دیگری، پیش درآمد خیانت است و خیانت، بیزاری می آورد.

بشو، هر آنکه هستی. "فریدریش نیچه"

آنچه مرا نکشد، قوی ترم می سازد. "فریدریش نیچه"

فرد بیماری اش را مستقیما انتخاب نمی کند، بلکه فشار را بر می گزیند و این فشار است که بیماری را انتخاب می کند.

پژوهش و دانش از بی اعتقادی آغاز می شود و بی اعتقادی به خودی خود، فشار می آفریند!

شاید یک مرد تنها با مرد بودن می تواند زنانگی وجود یک زن را آزاد کند.

ترس زاده تاریکی نیست، بلکه ترس ها همانند ستارگان، همیشه هستند و این درخشندگی روز است که آن ها را محو و ناپیدا می کند.

کسی که از خویش تبعیت نکند، دیگری بر او فرمان خواهد راند. سهل تر و بسیار سهل تر است که از دیگری اطاعت کنی تا خود، راهبر خویش باشی.

ما بیشتر دلباخته اشتیاقیم تا دلباخته آن چه اشتیاق مان را برانگیخته است!

برای ارتباط واقعی با یک فرد، ابتدا باید با خود مربوط شد. اگر نتوانیم تنهایی مان را در آغوش کشیم، از دیگری به عنوان سپری در برابر انزوا سود خواهیم جست.

 

یک پاراگراف از کتاب:

وقتی نیچه گریست آمیزه ای است از واقعیت و خیال، جلوه ای از عشق، تقدیر و اراده در وین، خردگرای سده نوزدهم و در آستانه زایش دانش روان کاوی. فریدریش نیچه، بزرگ ترین فیلسوف اروپا... یوزف برویر، از پایه گذاران روان کاوی... دانشجوی جوانی به نام زیگموند فروید، همه اجزایی هستند که در ساختار رمان درهم تنیده می شوند تا حماسه ای فراموش نشدنی رابطه ی خیالی میان بیماری خارق العاده و درمانگری استثنایی را بیافرینند.

ستاره:

من به این کتاب 5 ستاره میدهم.

 

نظر من راجع به این کتاب:

به نظرم این کتاب به شدت گیرا و جذاب بود و در کنار هم بودن مسائل روانشناسی و داستان گویی از نکات بارزی بود که مرا جذب کرد و تا آخر کتاب با شوق و اشتیاق به پیش رفتم.

 

داستان من و کتاب:

این کتاب را با معرفی دوستان در سایت متمم تهیه کردم.

ناشر:

نشر قطره

قیمت:

33000 تومان

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
elham gh

معرفی کتاب؛ چرا و چگونه؟

https://stacksocial.com/sales/become-a-speed-reading-machine-read-300-books-this-year


یکی از مطالبی که همیشه دوست دارم راجع به آن بخوانم معرفی کتاب است بخصوص اگر نویسنده به جزییاتی بپردازد که کمتر کسی به آن می‌پردازد و کتاب را به‌صورت جامع و کامل معرفی کند تا حتی‌الامکان نیاز به مراجعه به سایت‌های دیگر نباشد.

خودم هم چون کم‌وبیش اهل مطالعه کتاب هستم و دوست داشتم از کتاب نیز بنویسم اما پرداختن به حوزه کتاب و معرفی آن بااین‌همه سایت معرفی کتاب کاری ساده نبوده و نیست تا اینکه به پستی از سایت آقای شاهین کلانتری برخوردم که راجع به نحوه معرفی کتاب در آن نوشته بودند. وقتی آن نوشته را خواندم تصمیم گرفتم کتاب‌هایی که می‌خوانم طبق آن چک‌لیست معرفی کنم. شاید با این کار بتوانم گامی کوچک در راستای کتاب‌خوانی و لذت وصف‌ناشدنی مطالعه بردارم.

 

 

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
elham gh

متخصص یا همه فن حریف؟

https://www.thompsonschools.org/Page/6939


هرروز باید قدمی هرچند کوچک در راستای اهدافم بردارم این را خوب می‌دانم و تا جای ممکن آن را عملی کرده‌ام؛ اما مشکل اینجاست که کدام‌یک از کارهایم مرا از رسیدن به اهدافم دورتر می‌کند و آیا اصلاً داشتن چند هدف در زندگی بهتر است یا یک هدف و تلاش در راستای آن. آیا من می‌خواهم یک متخصص در یک حوزه خاص بشوم یا یک همه‌فن‌حریف؟ آیا چند سال دیگر که به گذشته برگردم از عملکردم راضی خواهم بود؟ آیا وقت صرف کردن در مورد موضوعی که هیچ آینده مشخصی برای آن متصور نیستم کار درستی است؟ آیا سبد مهارت‌های من علف‌های هرز زیادی دارد و باید حرس شود؟ این سؤالات به شدت ذهن مرا مشغول کرده است. اصلا فکر می‌کنم این دغدغه‌ها ویژگی خاص دهه سوم زندگی همه ما انسان‌هاست و از همه جالب‌تر این‌که جواب درست یا غلط اساساً وجود ندارد چراکه در این زمانه ازیک‌طرف آنقدر علوم مختلف گسترش‌یافته است که برای اینکه جزو 10 نفر دنیا در یک حوزه خاص باشیم گاه تا آخر عمرمان زمان نیاز داریم اما از طرفی ممکن است در میانه راه به هر دلیلی دریابیم که دیگر نمی‌خواهیم به مسیرمان ادامه دهیم یا این مسیر درآمدزا نخواهد بود و سرنوشت ما چیز در حوزه دیگریست. اینجاست که می‌خواهیم سبدی از مهارت‌ها داشته باشیم و هر مهارت را در حد مطلوبی بیاموزیم. راستش نتیجه‌ای که من گرفته ام این است که من به‌شخصه ترجیح می‌دهم مهارتهای گوناگون (ترجیحاً مرتبط) را دنبال کنم اما صرفا به یکی از این مهارتها یا حوزه به صورت تخصصی بپردازم به شرط آنکه در حوزه‌های دیگری که متخصص نیستم خود را صاحب فضل و نظر ندانم. حتی در حوزه تخصصیم هم به نظرم این کار را نباید انجام دهم. چیزی که این روزها به شدت زیاد شده است و من نیز از این قاعده مستثنی نیستم و چقدر بعدش احساس پشیمانی و ندامت می کنم. باز باید فکر کنم و تصمیم درست‌تری بگیرم اما تا آن موقع در همین مسیر پیش خواهم رفت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
elham gh