این روزها سعی میکنم هنگام انجام هر کاری تنها روی همان تمرکز کنم و به هیچچیز دیگری فکر نکنم و چقدر این کار سخت است.
این روزها سعی میکنم هنگام انجام هر کاری تنها روی همان تمرکز کنم و به هیچچیز دیگری فکر نکنم و چقدر این کار سخت است.
من معمولا همزمان در حال مطالعه چندین کتاب هستم. کتابهایی هست که قبل از خواب مطالعه میکنم. کتابهایی که تمرین دارند و معمولا هفته ای یک روز به خواندن آنها اختصاص می دهم و در طی هفته تمریناتش را انجام می دهم.
ماه گذشته که دوباره وبلاگ نویسی را از سر گرفتم میخواستم هرروز
بنویسم اما راستش نشد.
اینکه دلیلش چه بود میتوان گفت که
به یک دلیل محدود نمیشود (پانوشت 1). گاه به دلیل کمبود وقت نتوانستم
بنویسم گاه به دلیل اینکه چیزی برای نوشتن نداشتم که شاید بیشتر حالت وسواس گونه
داشت چون معتقدم انسان همیشه میتواند بنویسد شاید نوشتهاش خوب نباشد یا حتی مزخرف
از آب دربیاید اما این به معنی نتوانستن نیست.
اینکه هرروز بنویسم یا اینکه بعضی روزها بنویسم ولی
استاندارد 800 کلمه را در هر پست رعایت کنم خود موضوع دیگری است و سعی دارم حالا
که در اول راه هستم، با وضع چنین قوانینی خودم را از نوشتن بازندارم.
تصمیم دیگری که گرفتم این است که کتابهای بیشتری در حوزه
نوشتن بخوانم که اولین آنها کتاب "راه هنرمند" از "جولیا
کامرون" است که اردیبهشتماه از نمایشگاه خریدم تا جرئت نوشتن پیدا کنم و نوشتههایم
روزبهروز بهتر شود.
بههرحال خواهم نوشت و برای نوشتن ایدههای زیادی در سردارم
که بهمرور آنها را پیاده خواهم کرد و به وبلاگ شاخ و برگ خواهم داد.
پانوشت 1: یاد یکی از خطاهای شناختی
در کتاب "هنر شفاف اندیشیدن" افتادم که "رولف دوبلی" مینویسد:
(نقل به مضمون) برای شکست هیچوقت به
دنبال دلیل واحد نباش بلکه همیشه چند دلیل دخیلاند نهتنها یک دلیل.