۱۹ مطلب با موضوع «مهارت هایی برای زندگی» ثبت شده است

اهمال کاری دقیقا چیست؟


اهمال کاری یعنی پستی که 2 ماه پیش می خواستم آن را بنویسم تا به امروز به تعویق انداخته ام اما با این وجود نتوانسته ام متن بهتری بنویسم.

من آدم کمال طلبی بودم حالا نیز هستم اما خیلی بهتر از قبل شده ام. تنبلی و اهمال کاری ام نیز به این کمال طلبی دامن می زند. چرا؟ چون همیشه برای کارهایی مثل گشتن در اینستاگرام وقت داشتم اما برای کتاب خواندن یا وقت گذاشتن روی یادگیری مهارتی که مدت هاست تصمیم داشتم یاد بگیرم وقت نداشتم. با خودم میگفتم کارهای ضروری تری دارم اما روزی حدودا 1-2 ساعت در اینستاگرام بودم بدون اینکه خروجی مفیدی داشته باشم.

دیشب اما اینستاگرام را پاک کردم. البته به خودم قول داده ام جمعه ها دوباره آن را نصب کنم . امروز که اینستاگرام ندارم کلی کتاب خواندم. چند درس از متمم خواندم. انگلیسی خواندم.

البته این همه ماجرا نیست. شاید با وجود اینستاگرام بازهم زبان می خواندم یا کمی هم مطالعه می کردم. نکته مهم اینجاست که امروز حس پوچی ندارم. به دو دلیل:

1-      اینستاگرام این حس را به من القا می کرد که همه عالی هستند و فقط من از همه چیز عقب هستم و به هیج جا نرسیده ام و ... ( البته متوجه شده ام که برای این حس کلمه ای هست به عنوان FOMO(Fear Of Missing Out) .

2-      آنقدر در اینستاگرام می گشتم که در نهایت با حالت تهوع و سردرد از آن خارج می شدم. یک جورهایی مثل سرخوشی که تنها چند دقیقه اثر آن باقی می ماند.

تقریبا دو سال پیش بود که مشابه این کار را نیز انجام داده بودم با این تفاوت که تنها چند پیج را بوکمارک کرده بودم و یک روز در میان به آن ها سر می زدم و می توان گفت آن سال بیشترین بهره وری را داشتم.

حالا دوباره می خواهم همین کار را انجام دهم. شاید یک جورهایی مینیمالیسم دیجیتال محسوب شود چرا که یکی از اهدافم در سال جدید مینیمالیست بودن است.

 

راه های زیادی برای اهمال کاری و جلوگیری از به تاخیر انداختن کارها پیشنهاد شده است اما به نظر من مهمترین دلیل آن لااقل برای من سردرگمی در بین اهداف مختلف، نداشتن اولویت در کارها و کمال طلبی است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
elham gh

کتاب "قدرت عادت"


«قدرت عادت» از کتاب‌هایی است که به‌سرعت جذبش می‌شوی اما کمی که جلوتر می‌روی انگار ادامه دادنش مشکل می‌شود و به‌کندی پیش می‌رود چراکه بسیاری از قسمت‌های کتاب به‌کندی پیش می‌رود و با حذف آن خللی در خواندن وارد نخواهد شد.

کتابی که چند وقتی بود در لیست خریدهایم جا خوش کرده بود را بالاخره خریدم و طی 2 ماه موفق شدم آن را بخوانم.

 

نام کتاب:

«قدرت عادت»

«”The power of habits

 

نویسنده:

چارلز دوهینگ

Charles Duhigg

 

مترجم:

پروین بیات

 

تعداد صفحات:

352

 

کیفیت ترجمه:

این کتاب با ترجمه‌های مختلفی به بازار عرضه‌شده است ترجمه‌ای که من خواندم از خانم «پروین بیات» است که به نظرم در برخی قسمت‌ها کمی نامفهوم بود اما در کل خوب پیش می‌رفت.

البته مقدمه این کتاب را در اپلیکیشن «طاقچه» با ترجمه مصطفی طرسکی و معصومه ثابت قدم  خواندم که به نظرم ترجمه خانم بیات روان‌تر بود.

 

طرح جلد، فونت و صفحه‌آرایی:

طرح روی جلد این کتاب چرخ‌وفلکی را نشان می‌دهد که همان چرخه عادات است و افراد در قسمت‌های مختلف آن قرارگرفته‌اند.

 

چند جمله طلایی و کوتاه از کتاب:

مغز تلاش می‌کند تا هر عمل روزمره‌ای را به عادت تبدیل کند؛ زیرا عادات باعث می‌شوند مغز ما بیشتر استراحت کند.

شما نمی‌توانید هیچ عادتی را از بین ببرید؛ بلکه فقط می‌توانید آن را تغییر دهید.

برای تغییر عادتی قدیمی باید تمایل قدیمی را مدنظر قرار دهید! یعنی باید همان محرک‌ها و پاداش‌ها را حفظ و تمایل را با ایجاد روزمره‌ی جدید تقویت کنید.

علت اصلی کارآمد بودن عادات و علت کلیدی تلقی شدن آن‌ها فقط یک موضوع است: پیروزی کوچک.

ارسطو در کتاب خود نوشته: «بعضی از اندیشمندان بر این باورند که برخی بنا بر طبیعتشان خوب‌اند، برخی بر اساس عادت و عده‌ای دیگر با آموزش.»

عادات همان عواملی‌اند که به ما امکان می‌دهند کاری را برای نخستین بار با سختی انجام دهیم، اما همان کار برایمان به‌زودی راحت و راحت‌تر می‌شود، سپس آن را با تمرین کافی نیمه مکانیزه و درنهایت بدون هیچ‌گونه هوشیاری خاصی (ناخودآگاه) به انجام برسانیم.

هنگامی‌که افراد تعیین می‌کنند چه کسی باشند آنگاه به سمت راهی پیش می‌روند که آن را تمرین کرده‌اند؛ دقیقاً مانند برگه کاغذ یا کتی که وقتی یک‌بار تا یا مچاله می‌شود؛ ازآن‌پس برای همیشه به همان جهت تا می‌شود.

 

یک پاراگراف از کتاب:

در سال 1984، پروفسور کورنل نوشت: «پیروزی‌های کوچک کاربرد ثابت امتیازی کوچک هستند. هنگامی‌که پیروزی کوچکی شکل می‌گیرد، نیروها به کار گرفته می‌شوند تا پیروزی کوچک دیگری را پدیدآورند. پیروزی‌های ک.چک امتیازات کوچک را تبدیل به الگو می‌کنند؛ الگوهایی که افراد را متقاعد می‌کند دستاوردهای بزرگ‌تر نیز دست‌یافتنی‌اند؛ بنابراین، باور عملی شدن تغییرات بزرگ را تقویت می‌کنند.»

 

ستاره:

من به این کتاب 4 ستاره می‌دهم.

 

نظر من راجع به این کتاب:

  • این کتاب به شرح چرخه عادت و نحوه شکل‌گیری عادات در سه بخش

  • عادت‌های اشخاص

  • عادت‌های سازمان‌های موفق

  • عادت‌های جوامع

می‌پردازد. یکی از دلایلی که این کتاب را خواندم این بود که می‌خواستم بدانم چگونه می‌توانم از شر عادات بد خود خلاص شوم. یکی از راهکارهای عملی این کتاب که به نظرم جالب آمد این است که درجایی از کتاب راجع به عادت خوردن کلوچه شکلاتی صحبت کرده و با بررسی چرایی این عادت قصد از بین بردن آن را دارد. راهکاری که برای این کار ارائه می‌دهد به این‌گونه است که می‌گوید:

«آزمایش‌ها نشان داده‌اند که تقریباً تمام محرک‌های عادت مدار به یکی از پنج گروه زیر تعلق دارد:

-         مکان؛

-         زمان؛

-         وضعیت احساسی؛

-         افراد دیگر؛

-         عمل قبلی.

بنابراین اگر سعی دارید محرک عادت «رفتن به کافه‌تریا و خرید کلوچه‌ی شکلاتی» را پیدا کنید، پنج چیز را در لحظه‌ی غلبه تمایل یادداشت کنید.

این‌ها یادداشت‌های واقعی من هستند از زمانی که سعی کردم عادتم را تشخیص دهم:

-         کجا هستید؟ پشت میز نشسته‌ام.

-         ساعت چند است؟ 3:36 بعدازظهر

-         در چه وضعیت احساسی قرار دارید؟ کسل

-         چه کسی در کنارتان است؟ هیچ‌کس

-         قبل از ایجاد تمایل چه‌کاری انجام می‌دادید؟ به یک ایمیل پاسخ دادم

 

روز بعد

-         کجا هستید؟ از مغازه برمی‌گردم

-         ساعت چند است؟ 3:18 بعدازظهر

-         در چه وضعیت احساسی قرار دارید؟ شاد

-         چه کسی کنارتان است؟ جیم از باشگاه بازگشته است

-         قبل از ایجاد تمایل چه‌کاری انجام می‌دادید؟ فتوکپی می‌گرفتم.

 

روز سوم

...

...

...

 

سه روز سپری شد کاملاً مشخص بود کدام محرک عادت کلوچه خوردن را در من بیدار می‌کرد. من در زمان مشخصی از روز تمایل پیدا می‌کردم چیزی بخورم.»

درنتیجه به این نتیجه می‌رسد که در این ساعت که تمایل به کلوچه خوردن دارد باید به‌جای آن به کار دیگری بپردازید تا این تمایل در شما فروکش کند مثلاً با دوستی صحبت کنید یا به کار موردعلاقه خود بپردازید و درنهایت پس از چند روز دیگر این تمایل را از دست خواهید داد.

 

گرچه این کتاب راجع به تأثیر عادات در حوزه‌های مختلف صحبت کرده است اما به‌زعم جذاب‌ترین بخش آن عاداتی بود که باعث شکست یا موفقیت کسب‌وکارها شده بود.

 

داستان من و کتاب:

با معرفی چند تن از دوستان با این کتاب آشنا شدم و پس از خواندن مقدمه آن در «طاقچه» تصمیم به خرید و خواندن آن گرفتم.

 

ناشر:

نشر هورمزد

 

قیمت:

چاپ پانزدهم

2400 تومان

 

لینک خرید کتاب

خرید از شهر کتاب آنلاین(نسخه فارسی)

 خرید از آمازون (نسخه انگلیسی)


 

 

 

می‌توانید نسخه انگلیسی این کتاب را ازاینجا دریافت کنید یا اینکه خلاصه فارسی آن را به قیمت 2000 تومان از سایت خلاصه کتاب خریداری کنید.

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
elham gh

در جامعه‌ای که همه می‌نالند و غر می‌زنند بهترین راهکار چیست؟


معمولاً هرگاه موضوعی ذهنم را درگیر خود می‌کند به مطالبی برمی‌خورم که پاسخ پرسش‌هایم را به‌خوبی می‌دهد. امروز هم به این موضوع می‌اندیشیدم که حالا که صدا و ناله‌های کرکننده افراد – عمدتاً افراد منفعل- همه‌جا را پرکرده است، چه‌کاری می‌توانم انجام دهم تا هم روحیه‌ام را از دست ندهم و هم اینکه از این فرصت استفاده کنم و به‌پیش روم.

امروز که این مطلب و این مطلب را خواندم دیدم که پاسخ سؤالاتم را به نحوی گرفته‌ام.

این روزها من هم مثل بسیاری از افراد نگرانم اما خوب می‌دانم که با غر زدن و نالیدن وضع نه‌تنها خوب نمی‌شود بلکه ما را نیز تنبل‌تر می‌کند و از حرکت وامی‌دارد.

من آدمی هستم که به‌سرعت تحت تأثیر عوامل بیرونی قرار می‌گیرم و با ایجاد وضع بغرنج به اضطراب و استرس دچار می‌شوم. این حالت خودم را دوست ندارم چراکه در اکثر اوقات وضعیت بیرونی مطلوب نیست و این قضیه مرا از حرکت بازمی‌دارد.

بیشتر که فکر می‌کنم می‌بینم معمولاً افرادی از این‌چنین اوضاعی سربلند بیرون می‌آیند که نه‌تنها مدام در حال غر زدن نیستند بلکه در این شرایط بیشتر تلاش می‌کنند مثل همه کشورهایی که روزی درگیر نابسامانی‌هایی بوده‌اند و امروز جزو پیشرفته‌ترین کشورها محسوب می‌شوند.

اینکه مدام به این فکر کنم که در آینده چه پیش می‌آید نه‌تنها مرا آدمی بزدل، ناامید و تنبل می‌کند؛ بلکه لحظات باارزش عمرم را از من می‌گیرد. من ایمان‌دارم که تا وقتی‌که هنوز امکاناتی هرچند کم برای پیشرفت وجود دارد، وقت خود را صرف حرف‌ها و اخبار بی‌فایده نکنم.

تا روزی که لپ‌تاپ و اینترنت و کاغذ و قلم دارم یعنی من هنوز می‌توانم پیش بروم، هرچند که سخت‌تر از همیشه باشد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
elham gh

تعیین اولویت‌ها؛ مهم‌ترین اصل برنامه‌ریزی


قبلاً در پستی راجع به برنامه‌ریزی صحبت کرده‌ام و ان‌شاءالله اگر عمری بماند بازهم خواهم نوشت؛ اما امروز می‌خواهم راجع به موضوعی صحبت کنم که به‌زعم من مهم‌ترین اصل برنامه‌ریزی است؛ تعیین اولویت‌ها.

 شاید برای شما هم‌ بارها پیش‌آمده که برای خودتان برنامه‌ای تنظیم کنید که پر از کارهای متفاوت و گوناگونی باشد که در حالت عادی معمولاً قادر به انجام همه آن کارها در یک روز نباشید. به نظرم تا اینجای کار هیچ مشکلی پیش نمی‌آید چون انسان فطرتاً کمال‌گراست و دوست دارد بهترین و بیشترین بهره‌وری را داشته باشد. مشکل از جایی شروع می‌شود که ما بعد از گذشت چند روز یا چند هفته از شروع اجرای برنامه به این نتیجه می‌رسیم که برنامه‌ریزی برای ما جواب نمی‌دهد و بهتر است بدون داشتن برنامه به زندگی خود ادامه دهیم. خود من در اجرای برنامه‌هایم بارها با شکست مواجه شدم و مدتی برنامه‌ریزی را کنار گذاشتم؛ اما مدتی قبل کتابی می‌خواندم که در آن راجع به اولویت‌های زندگی نوشته‌شده بود و توصیه کرده بود که همیشه و هرروز تنها سه اولویت اصلی را مشخص کنید و تا وقتی آن‌ها را انجام نداده‌اید به سراغ انجام سایر کارها نروید. با خواندن این توصیه تصمیم گرفتم که آن را عملی کنم یعنی هرروز یا در هر برهه زمانی فقط و فقط سه اولویت اصلی را انتخاب کنم و در طول روز هر طور شده اول به انجام آن‌ها بپردازم و در ادامه روز اگر فرصتی بود به سایر برنامه‌هایم رسیدگی کنم. ممکن است این اولویت‌ها، اولویت‌های زمانی باشد مثل درس خواندن برای یک آزمون (کار ضروری و فوری) و یا شاید انجام میکرو اکشنی باشد که در درازمدت نتیجه خواهد داد (کار ضروری و غیر فوری). هرچه که باشد مهم این است که از اولویت بالاتری نسبت به سایر کارها برخوردار باشد.

حالا با رعایت این اصل گرچه هنوز کمال‌گرا هستم و برنامه‌هایی پُر پروپیمان برای خودم می‌نویسم اما دیگر از اینکه بعضی روزها نتوانم برنامه‌ام را تمام و کمال اجرا کنم دل‌زده و ناامید نخواهم شد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
elham gh

هوگه


امروز در اینستاگرام راجع به هوگه خواندم. راستش تا به امروز این واژه را نشنیده بودم اما طی یکی دو سال اخیر به‌وضوح تأثیر آن را در زندگی‌ام دیده‌ام. هوگه چیست؟ تعریف علمی آن را نمی‌دانم اما آن‌طور که آموختم هوگه همان وقت‌هایی است که با آرامش خیال کار دلخواهمان را انجام می‌دهیم، بدون اینکه اتفاق خاصی بیفتد. درواقع همان گذر ثانیه‌ها و احساس زندگی با تمام وجود. مثلاً هوگه زندگی من بیشتر وقت‌هایی است که می‌نویسم، یا اینکه درحالی‌که دم‌نوشی در دست دارم به خواندن کتاب یا تماشای فیلمی مشغول می‌شوم، حتی خیاطی کردن درحالی‌که اتاق لبریز از نور آفتاب است؛ اما مدتی است که دوست دارم از تمام لحظاتم لذت ببرم. چطور؟ مثلاً وقتی غذایی روی گاز در حال آماده شدن است هرازگاهی با تمام وجود ریه‌هایم از بوی خوب آن غذا پر می‌کنم و خدا را شکر می‌کنم. هنگام نوشیدن آب جرعه‌جرعه آن را با آرامش و لذت می‌نوشم و هنگامی‌که در حال پیاده‌روی یا سوار ماشین هستم سعی می‌کنم تک‌تک اجزای بیرون را ببینم و کیف کنم و تازه حالاست که فهمیده‌ام که زندگی همین لمس لحظات کوچک است و لذت بردن از تک‌تک ثانیه‌های آن. چه‌بسا که مدتی بعد دیگر در این جهان نباشیم. این بینش و نگاه به دنیای اطرافم را بیشتر مدیون یوگا و کتاب‌هایی که خوانده‌ام می‌دانم. یکی از این کتاب‌ها، کتاب «معجزه شکرگزاری» است که در خردادماه سال گذشته آن را خواندم و تمریناتش را انجام دادم و حالا دیدن نعمت‌های خداوند و شکرگزاری نعمت‌های بیکرانش مرا به آدمی دیگر تبدیل کرده است

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
elham gh

شاید دور شاید دیر


روزهایی هم هست که نیاز به تجدیدقوا داریم نیاز دارم کمی وقت برای علایقمان بگذاریم به پیج های الهام بخشی که می‌شناسیم سر بزنیم. کتاب‌ها و جملاتی که ساده‌اند اما حالمان را خوب می‌کنند. عکس‌هایی را که به ما حس خوب می‌دهند نگاه کنیم کمی پیاده‌روی کنیم و با تمام وجود هوا را به داخل ریه‌هایمان بکشیم یا نه کیکی درست کنیم هر جور که دوست داریم تزیینش کنیم یا اصلاً بدون تزیین همراه با یک لیوان چای یا قهوه آرام‌آرام مزه کنیم و از بودن در لحظه لذت ببریم بگذاریم برخی از کارهای فهرستمان تیک نخورده باقی بماند کمی به روحمان توجه کنیم. خوراکی که جزو ممنوعات غذایی‌مان هست بخریم و با لذت بخوریم. آهنگ شادی بگذاریم و هر جور که دوست داریم برقصیم و شادی کنیم.

بعد بنشینیم و آینده دلخواهمان را ترسیم کنیم همه مهارت‌هایی که دوست داریم یاد بگیری همه کارهایی که دوست داریم انجام دهیم همه مسافرت‌های داخلی و خارجی که می‌خواهیم برویم، همه‌چیزهایی که دوست داریم داشته باشیم را بنویسیم. بنویسیم و دیگر به اینکه اتفاق می‌افتد یا نه نیندیشیم. بنویسیم و به کناری بگذاریم. نمی‌خواهم بگویم که قانون جذب همه این‌ها را به شما خواهد داد و کافی است تنها از ته دل خواسته باشید. می‌خواهم بگویم که نوشتن دوست‌داشتنی‌هایمان به ما یادآوری می‌کند که زندگی هنوز جریان دارد با تمام سختی‌ها و مشکلات، یادآوری می‌کند که باید پیش رویم حتی اگر آرزوهایمان دست‌نیافتنی می‌نماید حتی اگر به همه آن‌ها نرسیم اما می‌دانیم که تلاشمان را خواهیم کرد و تلاش کردنمان روزی نتیجه خواهد داد شاید نتیجه‌ای متفاوت ازآنچه می‌خواستیم شاید دور شاید دیر.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
elham gh

روتین صبحگاهی خودمان را پیدا کنیم

چگونه صبح ها زودتر بیدار شویم؟

این جمله را زیاد شنیده اید که اگر میخواهید موفق شوید یکی از راه هایش این است که صبح ها زودتر بیدار شوید. اما در عمل می بینیم که این کار، کار چندان آسانی هم نیست.خود من هم بارها تلاش کرده ام صبح ها سر ساعت معینی بیدار شوم. خاطرم هست که مدتها پیش، هنگامی که در دوران راهنمایی تحصیل می کردم برای یادگیری دوره فتوشاپ که سی دی آن را از یکی از اقوام گرفته بودم صبح ها ساعت 5 بیدار می شدم و تا ساعت 7 که باید به مدرسه می رفتم به یادگیری می پرداختم. انقدر این انگیزه یادگیری قوی بود که به خاطرش هرطور شده بیدار میشدم. حالا خوب می دانم که باید انگیزه ای در میان باشد تا بتوانم از رختخواب بیرون بیایم.

در سالهای اخیر هم راه های زیادی را امتحان کرده ام اما هیچ کدام به اندازه انگیزه ای قوی و انجام کاری لذت بخش در اول صبح به من کمک نکرده است.

یکی از بهترین روشهایی که برای من جواب داده است تنظیم روتین صبحگاهی است.

1-       به محض بیدار شدن از خواب 2 لیوان آب ولرم به همراه آب لیموی تازه می نوشم.

2-      صفحات صبحگاهی ام را می نویسم.

3-      یک درس از متمم را می خوانم.

4-      به پیاده روی تند می روم یا اگر نروم کتاب میخوانم.

5-      در نهایت صبحانه مفصلی می خورم .

 

این کارها تقریبا 1-2 ساعت زمان می برند و شاید بعضی روزها همه آنها را انجام ندهم اما روزهایی که تمام این کارها تیک میخورند حس و حال بهتری دارم و سعی می کنم حالا که از خواب صبحم زده ام تا آخر شب هم وقتم را تلف نکنم و کارهای مفیدی انجام دهم.

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
elham gh

عادات شما پیش از خواب چیست؟

ذهن ما کارهایی که به آن عادت دارد را راحت‌تر می‌پذیرد و درنتیجه انجام آن برای ما راحت‌تر است. اصلاً یکی از دلایل اینکه سعی داریم کارهای مفید را به عادتی برای خود تبدیل کنیم همین گول زدن ذهنمان است تا بتواند به‌صورت ناخودآگاه به انجام آن بپردازد.

تا یکی دو سال گذشته من عادت داشتم قبل از خواب‌گوشی‌ام را چک کنم و آن‌قدر این کار را ادامه می‌دادم تا خوابم بگیرد اما اکثراً سردرد و چشم‌درد می‌گرفتم ولی دریغ از خواب تازه همان میزانی که احساس خواب‌آلودگی می‌کردم را هم دیگر نداشتم و با ذهنی آشفته به‌سختی به خواب می‌رفتم.

اما از حدود یک سال گذشته دوباره تصمیم گرفتم قبل از خواب کتاب بخوانم آن‌هم فقط کتاب کاغذی درنتیجه از چراغ‌قوه گوشی‌ام با نور کم برای مطالعه استفاده می‌کردم تا خوابم بگیرد و با این روش بسیار راحت به خواب می‌روم. حالا که یک سال از آن موقع می‌گذرد عادتم را جز در شب‌هایی که به‌شدت خسته هستم حفظ کرده‌ام و حتی اگر در طول روز هم بخواهم بخوابم قبلش سعی می‌کنم حتماً کتاب بخوانم.

فایده دیگر این عادت برای من این بوده که چون پیش از خواب ذهنم با کتاب پر می‌شود شب‌ها نه‌تنها خواب راحتی دارم بلکه مطالعه کتاب در طول خواب ایده‌هایی به ذهنم می‌رسد که معمولاً به‌محض بیدار شدن آن‌ها را یادداشت می‌کنم و گاه در خواب‌وبیداری و درست آن لحظه که خوابم سنگین می‌شود و کتاب از دستم رها می‌شود انگار که ادامه داستان را خودم در خواب می‌خوانم و واقعاً از این خلسه لذت می‌برم.

نمی‌دانم عادت شما پیش از خواب چیست اما برای یک‌بار هم که شده قبل از خواب کمی کتاب بخوانید تا اثرات آن را ببینید البته که منظورم کتاب‌های سنگین و سخت نیست بلکه کتاب‌هایی که ساده و روان‌اند و موردعلاقه شما هستند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
elham gh

زودتر از آنچه فکرش را کنیم دیر می شود.


https://www.yourpersonalprophecy.com/learn-how-to-live-in-the-now-through-prophecy/

یکی دوسالی است که تقریبا هفته ای 3-4 روز را به پیاده روی تند در مسیری که اطرافش را درخت و رودخانه و کوه ها احاطه کرده اند اختصاص می دهم. پیاده روی یک ساعته ای که معمولا  قبل از طلوع خورشید شروع می شود و من شانس این را دارم که طلوع خورشید را در این طبیعت زیبا تماشا کنم و اگر بگویم با دیدن این لحظه ناب عاشق طبیعت شده ام دروغ نگفته ام. پارسال در ماه اردیبهشت که طبیعت در اوج زیبایی خود است به پیاده روی می رفتم و از تماشای طبیعت لذت می بردم تا اینکه به خاطر شروع ماه رمضان یک ماه در پیاده روی مان وقفه افتاد تا اینکه  در تیرماه دوباره شروع به رفتن کردیم و من به شوق آن طبیعت زیبا و چشم انداز عالی از خانه خارج شدم؛ اما همین که به آنجا رسیدیم یکدفعه خشکم زد. از اینکه آن همه چمن سرسبز به خاطر گرمای شدید تابستان زرد شده بودند حالم گرفته شد و داشتم به اردیبهشت سال آینده (که امسال باشد) می اندیشیدم تا دوباره بتوانم از زیبایی آنجا لذت ببرم. حالا که یکسال از آن روزها گذشته و دوباره اردیبهشت از راه رسیده است دوباره یاد پارسال می افتم و با خودم میگویم زندگی این است یک روز می بینی تمام دلخوشی هایت تمام می شود و تو می مانی و حسرت روزهای رفته.

تصمیم مهمی میگیرم، تصمیمی که از ابتدای امسال و شاید بهتر باشد که بگویم از همان روزهای تیرماه سال گذشته سعی می کنم به آن عمل کنم. اینکه دیگر لحظه حال را به بهانه خوب نبودن گذشته یا ابهام آینده از دست ندهم چون هیچ کدام نه گذشته و نه آینده واقعیت ندارند و چقدر با این کار حال و روزم بهتر است خیلی از استرس ها و حسرت و غم هایم کم شده است. البته برای رسیدن به اوج بودن در لحظه حال راه زیادی دارم اما همین ها هم حالم را خوش کرده است. دیگر به بهانه تعطیلات بعدی تعطیلات حالا را برای مسافرتی حتی کم خرج و نزدیک از دست نمی دهم، به بهانه باشد برای فردا کارم را به تعویق نمی اندازم و به بهانه بی حوصلگی، خستگی و موکول کردن به آینده نامشخص دلخوشی های کوچکم را از خودم نمی گیرم. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
elham gh

سالم تر زندگی کنیم!


این روزها وقتی حرف از سلامت جسم یا به‌قول‌معروف فیتنس می‌شود همه به یاد رژیم‌های سفت‌وسخت می‌افتند؛ اما به نظر من مهم‌ترین اصل در داشتن جسم سالم و اندامی زیبا و روی فرم سبک زندگی سالم است. من به تجربه دریافته‌ام که دو اصل مهم در داشتن سبک زندگی سالم نقش اصلی را ایفا می‌کنند.

اصل اول: ورزش

اینکه شما هرروز پیاده‌روی تند دارید یا به باشگاه می‌روید اصلاً فرقی نمی‌کند. مهم این است که ورزشی را به هدف سلامت خود دنبال کنید و حتی‌الامکان برنامه منظمی برای آن داشته باشید. بهتر است ابتدا از ورزش‌های هوازی شروع کنید و سپس برای فرم دهی به عضلات خود به ورزش‌هایی چون بدن‌سازی بپردازید (بهتر است در این مورد با یک متخصص مشورت کنید.)

من به‌شخصه سعی می‌کنم هفته‌ای 3-4 روزبه پیاده‌روی تند و دو بپردازم، حتی‌الامکان هفته‌ای یک روزبه استخر بروم و درست و اصولی شنا کنم و همچنین بعد از وقفه‌ای طولانی دوباره بتوانم یوگا را ادامه بدم و هفته‌ای دو جلسه به کلاس یوگا بروم.

 

اصل دوم: تغذیه

اینکه بدانیم هرروز قرار است چی و چقدر بخوریم از پرخوری ما جلوگیری می‌کند؛ اما چگونه؟ اگر شما هم مثل من از ابتدای هفته یا حداکثر از روز قبل بدانید که هرروز چه وعده‌های اصلی یا میان وعده‌هایی می‌خواهید بخورید، می‌توانید آن‌ها از قبل آماده کنید. در این صورت حتی اگر در روز مشغله زیادی هم داشته باشید در هنگام گرسنگی وعده‌های غذایی که از پیش آماده کرده‌اید را خواهید خورد و سراغ هله‌هوله نخواهید رفت.

اکثر ما در هنگام گرسنگی انگار مغزمان خوب کار نمی‌کند و سعی داریم هر چیزی که در دسترسمان است بخوریم و درست بعد از سیر شدن از خوردن آن پشیمان می‌شویم.

بهتر است حتی اگر شاغل هستید و روزها بیرون از خانه هستید می‌توانید غذاهای خود را پک کنید و با خود ببرید تا در هنگام گرسنگی به غذای محل کار یا فست فودها و یا حتی انواع شکلات و بیسکوییت پناه نبرید.

راستی اگر می‌خواهید غذاها و میان وعده‌های سالمی برای خودتان درست کنید کافی است کمی سرچ کنید به نتایج جالبی می‌رسید.

 

در آخر اینکه مهم‌ترین نکته در داشتن زندگی سالم مؤثر است برنامه‌ریزی است حتی برای خوردن و ورزش کردن. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
elham gh