قبلاً در پستی راجع به برنامهریزی صحبت کردهام و انشاءالله اگر عمری بماند بازهم خواهم نوشت؛ اما امروز میخواهم راجع به موضوعی صحبت کنم که بهزعم من مهمترین اصل برنامهریزی است؛ تعیین اولویتها.
شاید برای شما هم بارها پیشآمده که برای خودتان برنامهای تنظیم کنید که پر از کارهای متفاوت و گوناگونی باشد که در حالت عادی معمولاً قادر به انجام همه آن کارها در یک روز نباشید. به نظرم تا اینجای کار هیچ مشکلی پیش نمیآید چون انسان فطرتاً کمالگراست و دوست دارد بهترین و بیشترین بهرهوری را داشته باشد. مشکل از جایی شروع میشود که ما بعد از گذشت چند روز یا چند هفته از شروع اجرای برنامه به این نتیجه میرسیم که برنامهریزی برای ما جواب نمیدهد و بهتر است بدون داشتن برنامه به زندگی خود ادامه دهیم. خود من در اجرای برنامههایم بارها با شکست مواجه شدم و مدتی برنامهریزی را کنار گذاشتم؛ اما مدتی قبل کتابی میخواندم که در آن راجع به اولویتهای زندگی نوشتهشده بود و توصیه کرده بود که همیشه و هرروز تنها سه اولویت اصلی را مشخص کنید و تا وقتی آنها را انجام ندادهاید به سراغ انجام سایر کارها نروید. با خواندن این توصیه تصمیم گرفتم که آن را عملی کنم یعنی هرروز یا در هر برهه زمانی فقط و فقط سه اولویت اصلی را انتخاب کنم و در طول روز هر طور شده اول به انجام آنها بپردازم و در ادامه روز اگر فرصتی بود به سایر برنامههایم رسیدگی کنم. ممکن است این اولویتها، اولویتهای زمانی باشد مثل درس خواندن برای یک آزمون (کار ضروری و فوری) و یا شاید انجام میکرو اکشنی باشد که در درازمدت نتیجه خواهد داد (کار ضروری و غیر فوری). هرچه که باشد مهم این است که از اولویت بالاتری نسبت به سایر کارها برخوردار باشد.
حالا با رعایت این اصل گرچه هنوز کمالگرا هستم و برنامههایی پُر پروپیمان برای خودم مینویسم اما دیگر از اینکه بعضی روزها نتوانم برنامهام را تمام و کمال اجرا کنم دلزده و ناامید نخواهم شد.