امروز که به کلاس یوگا رفتم آخر کلاس با متنی که مربی برایمان خواند به خودم آمدم. به اینکه چقدر هر روز به گذشته فکر میکنم و از همه بدتر خودم را سرزنش میکنم و در مورد اینکه مردم راجع به من چه فکری میکنند، کلی خودم را اذیت میکنم غافل از اینکه مردم برای سردرد عادی خود بیشتر ناراحت می شوند تا مرگ دیگران! وقتی تو کلاس گفته شد که "من در را به روی گذشته میبندم و با آغوش باز به سمت آینده حرکت میکنم.من میخواهم زندگی کنم"، از اینکه تا الان با ناراحتی هایم به بدنم آسیب رسانده ام حس خوبی ندارم اما از همین لحظه میخواهم زندگی کنم و از زنده بودنم نهایت استفاده را بکنم طوری که در آینده حسرت نخورم.