جایی در کتاب «پروست چگونه میتواند زندگی شما را دگرگون کند»، آلن دوباتن میگوید:
"پروست دوستی را به کتاب خواندن تشبیه کرد، چون هردو عمل برای برقراری ارتباط با دیگران است، ولی افزود که خواندن یک امتیاز خاص بیشتر دارد:
در خواندن، دوستی ناگهان به اصل نابش بازمیگردد. با کتاب هیچ نیازی به خوشرویی دروغین وجود ندارد؛ و اگر شبی را با این دوستان (کتابها) به سر ببریم، علتش این است که از صمیم قلب خواستهایم.
درحالیکه در زندگی روزمره اغلب مجبوریم با افرادی شام بخوریم که میترسیم اگر دعوتشان را رد کنیم آینده دوستی باارزشی را از دست بدهیم، شامی مزورانه که به علت حساسیت و زودرنجی ناخواستهی دوستمان به مان تحمیلشده. چقدر با کتابها میتوانیم بیشتر روراست باشیم. با آنها هرلحظه دلمان بخواهد میتوانیم معاشرت کنیم، حتی میتوانیم نشان بدهیم حوصلهمان سر رفته، یا اگر لازم باشد همهی گفتگویی را نخوانیم."
پست مرتبط: کتاب «پروست چگونه میتواند زندگی شما را دگرگون کند»
وقتی این پاراگراف را میخواندم احساس میکردم گویی این خود من هستم چیزی که معمولاً هنگامیکه کتابهای آلن دوباتن را میخوانم احساس میکنم.
چراکه خود من در برخورد با اطرافیان همیشه این درگیری ذهنی را دارم که حالا چگونه واکنش نشان بدهم تا او خوشش بیاید و از من رنجیده نشود، یا چگونه رفتار کنم تا متوجه حسادتم یا ترحمم نشده باشد؟
به همین دلیل اغلب تمایلی ندارم به قرارهای دوستانه بروم. راستش از اینکه حرفی بزنم یا واکنش نشان دهم که بعد خودم را به خاطر آن شماتت کنم واهمه دارم.
شاید یکی از دلایلی که کتاب همیشه مرا آرام میکند هم این باشد که همواره و در هر حالی سراغ کتابی میروم که مناسب باحال و هوایم باشد.
شاید همین باعث شده وقتی به جملهای از کتاب میرسم که بهنوعی دارد به من کمک میکند تا مسئلهای که درگیر آن هستم را حل کنم آنقدر آن را میخوانم که کمکم خودم هم باورم میشود که این جمله را نویسنده فقط برای من نوشته است.
راستی اگر شما هم مثل من دوست دارید هنگامی که دراز کشیده اید بدون دردسر کتاب بخوانید، ویدیو زیر را تماشا کنید و برای خودتان یک "کتاب نگهدار" بسازید.