هوگه


امروز در اینستاگرام راجع به هوگه خواندم. راستش تا به امروز این واژه را نشنیده بودم اما طی یکی دو سال اخیر به‌وضوح تأثیر آن را در زندگی‌ام دیده‌ام. هوگه چیست؟ تعریف علمی آن را نمی‌دانم اما آن‌طور که آموختم هوگه همان وقت‌هایی است که با آرامش خیال کار دلخواهمان را انجام می‌دهیم، بدون اینکه اتفاق خاصی بیفتد. درواقع همان گذر ثانیه‌ها و احساس زندگی با تمام وجود. مثلاً هوگه زندگی من بیشتر وقت‌هایی است که می‌نویسم، یا اینکه درحالی‌که دم‌نوشی در دست دارم به خواندن کتاب یا تماشای فیلمی مشغول می‌شوم، حتی خیاطی کردن درحالی‌که اتاق لبریز از نور آفتاب است؛ اما مدتی است که دوست دارم از تمام لحظاتم لذت ببرم. چطور؟ مثلاً وقتی غذایی روی گاز در حال آماده شدن است هرازگاهی با تمام وجود ریه‌هایم از بوی خوب آن غذا پر می‌کنم و خدا را شکر می‌کنم. هنگام نوشیدن آب جرعه‌جرعه آن را با آرامش و لذت می‌نوشم و هنگامی‌که در حال پیاده‌روی یا سوار ماشین هستم سعی می‌کنم تک‌تک اجزای بیرون را ببینم و کیف کنم و تازه حالاست که فهمیده‌ام که زندگی همین لمس لحظات کوچک است و لذت بردن از تک‌تک ثانیه‌های آن. چه‌بسا که مدتی بعد دیگر در این جهان نباشیم. این بینش و نگاه به دنیای اطرافم را بیشتر مدیون یوگا و کتاب‌هایی که خوانده‌ام می‌دانم. یکی از این کتاب‌ها، کتاب «معجزه شکرگزاری» است که در خردادماه سال گذشته آن را خواندم و تمریناتش را انجام دادم و حالا دیدن نعمت‌های خداوند و شکرگزاری نعمت‌های بیکرانش مرا به آدمی دیگر تبدیل کرده است

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
elham gh

کتاب "چهار میثاق"


بالاخره بعد از یک سال کتاب "چهار میثاق" را تمام کردم. اصلاً کتاب بدی نبود که این‌قدر طول بکشد بلکه موضوع این است که حس می‌کردم مطالب کتاب کلیشه‌ای است مثل همه کتاب‌هایی که به‌نوعی انگیزشی محسوب می‌شوند و نویسنده می‌گوید خوب باشیم، پرانرژی باشیم و ... . به‌هرحال تصمیم گرفتم کتاب را به اتمام برسانم و وقتی داشتم تاریخ پایان خوانش کتاب را در انتهای آن درج می‌کردم دیدم که تقریباً یک سال پیش آن را شروع کرده‌ام.

نام کتاب:

"چهار میثاق"

"”The Four Agreement

تاریخ چاپ نسخه اصلی و نسخه ترجمه‌شده:

تاریخ چاپ نسخه ترجمه‌شده: 1389 شمسی

تعداد صفحات:

114 صفحه

نویسنده:

دون میگوئیل روئیز

Miguel Ruiz

مترجم:

دل‌آرا قهرمان

کیفیت ترجمه:

ترجمه از کیفیتی مناسب برخوردار است.

طرح جلد، فونت و صفحه‌آرایی:

طرح روی جلد عکس چهار گل یک‌شکل اما در حالت‌های متفاوت و با تفاوت‌ها جزئی نسبت به یکدیگر هست که به نظر می‌آید منظور از آن‌ها همان چهار میثاق است.

چند جمله طلایی و کوتاه از کتاب:

با توجه به ترس از تنبیه و نیاز به پاداش، ما کم‌کم ادعا کردیم کسی هستیم که نبودیم – فقط به خاطر خوشایند دیگران، تنها به خاطر اینکه به نظر دیگران به‌اندازه کافی خوب باشیم.

ما سرانجام تبدیل به رونوشتی شدیم از باورهای مادر، پدر، جامعه و مذهب.

اهلی شدن به‌قدری شدید است که در دوره‌ای از زندگی دیگر نیازی نیست که شخص دیگری مار را اهلی کند.

چیزی در ذهن ما وجود دارد که همه‌کس و همه‌چیز را مورد قضاوت قرار می‌دهد، حتی هوا را، سگ را، گربه را، همه‌چیز را.

عدالت حقیقی این است که برای هر اشتباه فقط یک‌بار تنبیه شویم.

انسان تنها حیوانی است که برای یک خطا هزاران بار تاوان می‌پردازد.

حقیقتی وجود ندارد که با جستجو به آن دست‌یابیم. به هر جا سر بگردانیم، هر آنچه می‌بینیم حقیقت است.

مرگ بزرگ‌ترین ترسی نیست که ما داریم؛ بزرگ‌ترین ترس ما پذیرفتن خطر زنده‌بودن است.

عشق واقعی پذیرش دیگران است همان‌طور که هستند، بدون تلاش برای تغییر دادنشان.

راه احتراز از تصور کردن پرسیدن است.

هنگامی‌که بیشترین تلاشتان را بکنید، با عشق اقدام به عمل می‌کنید، نه به این دلیل که انتظار پاداش دارید.

عمل یعنی سرشار زندگی کردن.

گذشته را رها کردن به معنای داشتن توان لذت بردن از رؤیایی است که هم‌اکنون دارد تحقق می‌یابد.

 

یک پاراگراف از کتاب:

باید کسانی را که احساس می‌کنیم در حق ما ظلم روا داشته‌اند ببخشاییم، نه به این دلیل که آن‌ها لایق بخشایش هستند، بلکه به این دلیل که ما خودمان را بیش از آن دوست داریم که حاضر باشیم بهای این ظلم را بپردازیم.

وقتی خودتان را بخشیدید، احساس طرد خویشتن در ذهن شما از بین می‌رود. پذیرش خویشتن آغاز می‌شود و عشق به خود با چنان شدتی رشد می‌کند که شما نهایتاً خود را همان‌طور که هستید می‌پذیرید و این آغاز انسان آزاد است.

ستاره:

من به این کتاب 3 ستاره می‌ده.

 

نظر من راجع به این کتاب:

راجع به کتاب اگر بخواهم بگویم جز همان مطلبی که در بالا هم اشاره کردم، کلیشه‌ای بودن آن، کتاب کم‌حجم و سبکی بود که جملات خوب و به فکر فرو برنده‌ای هم در آن یافت می‌شد که حتی چند تا از آن جمله‌ها را به‌عنوان reminder برای خودم ثبت کردم تا هرروز به من یادآوری شود.

داستان من و کتاب:

این کتاب را با معرفی دوستان در اینستاگرام تهیه کردم.

ناشر:

نشر ذهن آویز

قیمت:

چاپ بیست و دو زمستان 95

8000 تومان

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
elham gh

کتاب "پروژه شادی"



نام کتاب:

پروژه شادی

"”The happiness project

تاریخ چاپ:

چاپ چهارده هزار و سیصد و نود و هفت

تعداد صفحات:

سیصد و نود و دو صفحه

نویسنده:

گریچن کرافت رابین

Gretchen Craft Rubin

مترجم:

آرتمیس مسعودی

کیفیت ترجمه:

ترجمه صریح و روانی دارد.

طرح جلد، فونت و صفحه‌آرایی:

طرح روی جلد عکس چند نی رنگی را نمایش می‌دهد که کاغذهایی شبیه ابر به هرکدام از آن‌ها چسبانده‌اند و روی هر کاغذ چیزی نوشته‌شده است.

چند جمله طلایی و کوتاه از کتاب:

متوجه شده بودم که شادی تا حد زیادی به نگرش خود من بستگی دارد.

کاری که هرروز انجام می‌دهی، مهم‌تر از کاری است که گاهی اوقات انجام می‌دهی.

نیچه نوشته است: "همه افکار بزرگ و واقعی هنگام پیاده‌روی به ذهن خطور می‌کند."

ما برای آن‌که احساسات خود را تغییر بدهیم، باید رفتارمان را عوض کنیم.

آن‌قدر به چیزی تظاهر کنید تا بالاخره آن را احساس کنید.

ممکن است پیش‌بینی کنید اگر به هدفی برسید، شادی عظیمی خواهید داشت، اما شادی واقعی که در آن زمان تجربه می‌کنید به‌اندازه‌ای که پیش‌بینی کرده بودید، نیست.

ما باید حقیقت احساس دیگران را بشناسیم. به‌عبارت‌دیگر، باید به‌جای آن‌که احساساتی مانند خشم، زودرنجی، ترس یا بی‌رغبتی را انکار کنیم، احساسات و نظرات دیگران را توصیف کنیم.

ما همه پنج مرحلهٔ اندوه دکتر الیزابت کوبلر-راس را شنیده‌ایم: انکار، خشم، چانه زدن، افسردگی و پذیرش. من هم متوجه شدم که شادی چهار مرحله دارد: ایجاد بیشترین شادی از هر تجربه، انتظار کشیدن و لذت بردن از رویدادها، ابراز شادی و یادآوری خاطرات شاد.

یکی از بهترین راه‌های شاد بودن، شاد کردن دیگران است. یکی از بهترین راه‌های شاد کردن دیگران آن است که خودمان شادباشیم.

معمولاً داشتن شادی بلندمدت مستلزم آن است که چیزی را که در کوتاه‌مدت شما را شاد می‌کند، ترک کنید؛ مانند چه؟ غیبت کردن.

وظایف عذاب‌آور را در اولین فرصت انجام ده.

افراد شاد سریع‌تر ثروتمند می‌شوند، زیرا دیگران را بیشتر به‌سوی خود جذب می‌کنند و شادی‌شان به موفقیت آن‌ها کمک می‌کند.

پول و سلامتی از جنبه منفی بر شادی تأثیر می‌گذارند، به آن معنی که ناراحتی که نبودنشان به بار می‌آورد، بسیار بیشتر از شادی‌ای است که بودنشان ایجاد می‌کند.

صرفه‌جویی کردن، پس‌انداز کردن، خیال‌بافی کردن، برنامه‌ریزی کردن و امید داشتن از مراحلی هستند که شادی ما را بیشتر می‌کنند.

محروم‌سازی، یکی از مؤثرترین و درعین‌حال ناخوشایندترین راه‌های درمان کار یکنواخت لذت جویانِ است.

عده‌ای غمگین هستند، زیرا زحمت شاد بودن را به خود نمی‌دهند. شاد بودن نیازمند صرف انرژی و نظم است، درحالی‌که غمگین بودن آسان است.

فکر می‌کنم اگر روحی قانع داشته باشم، می‌توانم خود را شادترین انسان جهان به‌حساب آورم.

 

یک پاراگراف از کتاب:

یک عصر بارانی که سوار اتوبوس بود، از خودش پرسید: "اصلاً من از زندگی کردن چه می‌خواهم؟" و پاسخ داد: " می‌خواهم شادباشم." او تا آن موقع، هرگز برای فکر کردن در مورد شادی، وقت صرف نکرده بود. ناگهان تصمیم گرفت یک سال کامل را به انجام یک پروژه شادی اختصاص دهد. نتیجه چه بود؟ خلق یکی از عمیق‌ترین و جذاب‌ترین آثار موجود در مورد شادی و کسب عادت‌های خوب در زندگی.

ستاره:

من به این کتاب پنج ستاره می‌دهم.

 

نظر من راجع به این کتاب:

قبل از اینکه این کتاب را شروع کنم پیش خودم فکر می‌کردم با کتابی سطحی روبرو هستم و صرفاً به این خاطر آن را خریدم که شاید با خواندنش کمی شادی به زندگی‌ام بیاورم؛ اما دقیقاً از لحظه‌ای که کتاب را شروع کردم متوجه شدم که نویسنده کتاب اصلاً و ابداً به دنبال به دست آوردن شادی الکی نیست. او که مدت‌ها راجع به شادی مطالعه کرده و آثار معروفی را مورد تحلیل و بررسی قرار داده و سپس "پروژه شادی " خود را آغاز کرده است.

من معمولاً خواندن چندین کتاب را باهم پیش می‌برم اما این از معدود کتاب‌هایی بود که اصلاً دلم نمی‌خواست لذت خواندنش را با خواندن کتابی دیگر از دست بدهم. کتاب درواقع شامل تصمیم‌گیری‌های یک زن برای انجام پروژه یک‌ساله "شادی " است. برخی از تصمیم‌ها و رفتارهایش را که می‌خواندم انگار که صرفاً برای من نوشته‌شده بودند. هرچه به‌پیش می‌رفتم ایده‌های بیشتری برای شاد بودن داشتم و مصرانه تصمیم گرفتم که من هم برخی از این تصمیم‌ها امتحان کنم یا شاید هم "پروژه شادی " خودم را داشته باشم.

 

داستان من و کتاب:

این کتاب را چندین بار در معرفی کتاب دوستان در اینستاگرام دیده بودم و به‌واسطه سر زدن به نشر آموت چندین بار قصد داشتم آن را تهیه کنم.

ناشر:

نشر آموت

قیمت:

سی هزار تومان

 

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
elham gh

شاید دور شاید دیر


روزهایی هم هست که نیاز به تجدیدقوا داریم نیاز دارم کمی وقت برای علایقمان بگذاریم به پیج های الهام بخشی که می‌شناسیم سر بزنیم. کتاب‌ها و جملاتی که ساده‌اند اما حالمان را خوب می‌کنند. عکس‌هایی را که به ما حس خوب می‌دهند نگاه کنیم کمی پیاده‌روی کنیم و با تمام وجود هوا را به داخل ریه‌هایمان بکشیم یا نه کیکی درست کنیم هر جور که دوست داریم تزیینش کنیم یا اصلاً بدون تزیین همراه با یک لیوان چای یا قهوه آرام‌آرام مزه کنیم و از بودن در لحظه لذت ببریم بگذاریم برخی از کارهای فهرستمان تیک نخورده باقی بماند کمی به روحمان توجه کنیم. خوراکی که جزو ممنوعات غذایی‌مان هست بخریم و با لذت بخوریم. آهنگ شادی بگذاریم و هر جور که دوست داریم برقصیم و شادی کنیم.

بعد بنشینیم و آینده دلخواهمان را ترسیم کنیم همه مهارت‌هایی که دوست داریم یاد بگیری همه کارهایی که دوست داریم انجام دهیم همه مسافرت‌های داخلی و خارجی که می‌خواهیم برویم، همه‌چیزهایی که دوست داریم داشته باشیم را بنویسیم. بنویسیم و دیگر به اینکه اتفاق می‌افتد یا نه نیندیشیم. بنویسیم و به کناری بگذاریم. نمی‌خواهم بگویم که قانون جذب همه این‌ها را به شما خواهد داد و کافی است تنها از ته دل خواسته باشید. می‌خواهم بگویم که نوشتن دوست‌داشتنی‌هایمان به ما یادآوری می‌کند که زندگی هنوز جریان دارد با تمام سختی‌ها و مشکلات، یادآوری می‌کند که باید پیش رویم حتی اگر آرزوهایمان دست‌نیافتنی می‌نماید حتی اگر به همه آن‌ها نرسیم اما می‌دانیم که تلاشمان را خواهیم کرد و تلاش کردنمان روزی نتیجه خواهد داد شاید نتیجه‌ای متفاوت ازآنچه می‌خواستیم شاید دور شاید دیر.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
elham gh

روتین صبحگاهی خودمان را پیدا کنیم

چگونه صبح ها زودتر بیدار شویم؟

این جمله را زیاد شنیده اید که اگر میخواهید موفق شوید یکی از راه هایش این است که صبح ها زودتر بیدار شوید. اما در عمل می بینیم که این کار، کار چندان آسانی هم نیست.خود من هم بارها تلاش کرده ام صبح ها سر ساعت معینی بیدار شوم. خاطرم هست که مدتها پیش، هنگامی که در دوران راهنمایی تحصیل می کردم برای یادگیری دوره فتوشاپ که سی دی آن را از یکی از اقوام گرفته بودم صبح ها ساعت 5 بیدار می شدم و تا ساعت 7 که باید به مدرسه می رفتم به یادگیری می پرداختم. انقدر این انگیزه یادگیری قوی بود که به خاطرش هرطور شده بیدار میشدم. حالا خوب می دانم که باید انگیزه ای در میان باشد تا بتوانم از رختخواب بیرون بیایم.

در سالهای اخیر هم راه های زیادی را امتحان کرده ام اما هیچ کدام به اندازه انگیزه ای قوی و انجام کاری لذت بخش در اول صبح به من کمک نکرده است.

یکی از بهترین روشهایی که برای من جواب داده است تنظیم روتین صبحگاهی است.

1-       به محض بیدار شدن از خواب 2 لیوان آب ولرم به همراه آب لیموی تازه می نوشم.

2-      صفحات صبحگاهی ام را می نویسم.

3-      یک درس از متمم را می خوانم.

4-      به پیاده روی تند می روم یا اگر نروم کتاب میخوانم.

5-      در نهایت صبحانه مفصلی می خورم .

 

این کارها تقریبا 1-2 ساعت زمان می برند و شاید بعضی روزها همه آنها را انجام ندهم اما روزهایی که تمام این کارها تیک میخورند حس و حال بهتری دارم و سعی می کنم حالا که از خواب صبحم زده ام تا آخر شب هم وقتم را تلف نکنم و کارهای مفیدی انجام دهم.

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
elham gh

عادات شما پیش از خواب چیست؟

ذهن ما کارهایی که به آن عادت دارد را راحت‌تر می‌پذیرد و درنتیجه انجام آن برای ما راحت‌تر است. اصلاً یکی از دلایل اینکه سعی داریم کارهای مفید را به عادتی برای خود تبدیل کنیم همین گول زدن ذهنمان است تا بتواند به‌صورت ناخودآگاه به انجام آن بپردازد.

تا یکی دو سال گذشته من عادت داشتم قبل از خواب‌گوشی‌ام را چک کنم و آن‌قدر این کار را ادامه می‌دادم تا خوابم بگیرد اما اکثراً سردرد و چشم‌درد می‌گرفتم ولی دریغ از خواب تازه همان میزانی که احساس خواب‌آلودگی می‌کردم را هم دیگر نداشتم و با ذهنی آشفته به‌سختی به خواب می‌رفتم.

اما از حدود یک سال گذشته دوباره تصمیم گرفتم قبل از خواب کتاب بخوانم آن‌هم فقط کتاب کاغذی درنتیجه از چراغ‌قوه گوشی‌ام با نور کم برای مطالعه استفاده می‌کردم تا خوابم بگیرد و با این روش بسیار راحت به خواب می‌روم. حالا که یک سال از آن موقع می‌گذرد عادتم را جز در شب‌هایی که به‌شدت خسته هستم حفظ کرده‌ام و حتی اگر در طول روز هم بخواهم بخوابم قبلش سعی می‌کنم حتماً کتاب بخوانم.

فایده دیگر این عادت برای من این بوده که چون پیش از خواب ذهنم با کتاب پر می‌شود شب‌ها نه‌تنها خواب راحتی دارم بلکه مطالعه کتاب در طول خواب ایده‌هایی به ذهنم می‌رسد که معمولاً به‌محض بیدار شدن آن‌ها را یادداشت می‌کنم و گاه در خواب‌وبیداری و درست آن لحظه که خوابم سنگین می‌شود و کتاب از دستم رها می‌شود انگار که ادامه داستان را خودم در خواب می‌خوانم و واقعاً از این خلسه لذت می‌برم.

نمی‌دانم عادت شما پیش از خواب چیست اما برای یک‌بار هم که شده قبل از خواب کمی کتاب بخوانید تا اثرات آن را ببینید البته که منظورم کتاب‌های سنگین و سخت نیست بلکه کتاب‌هایی که ساده و روان‌اند و موردعلاقه شما هستند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
elham gh

چگونه کتابخوان شدم؟

دیروز که به نمایشگاه کتاب می‌رفتم داشتم با خودم فکر می‌کردم که چطور شد که من این‌قدر به کتاب علاقه‌مند شدم؟ یادم آمد اولین کتابی که خواندم "پسری که دیو را گول زد" نام داشت. داستانش به‌خوبی در ذهنم مانده و یادآورش لبخند به لبانم می‌آورد اما از هنگامی کتاب‌خوان شدم که کلاس اول را تمام کرده بودم و مادرم مرا در کانون پرورشی فکری کودکان و نوجوانان ثبت‌نام کرد و اولین کتاب‌ها را هم خودش برایم گرفته بود از همان موقع بود که شروع کردم به کتاب خواندن و آن‌قدر با ولع می‌خواندم و سعی می‌کردم هرچه سریع‌تر کتاب‌ها را تمام کنم تا بتوانم دو کتاب دیگر به امانت بگیرم. خوب یادم می‌آید که زمانی رسید که تقریباً تمام کتاب‌های کانون را خوانده بودم و کتاب جدیدی برای خواندن پیدا نمی‌کردم. آن روزها کتاب » قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب « برایم قطور بود و کتاب » زنان کوچک را به خاطر قطر زیادش هرگز نخواندم حالا که به این سن رسیده‌ام و هنوز هم عاشق کتاب هستم و با دیدن کتاب‌فروشی هوش ازسرم می‌پرد خوب میدانم که این عشق و علاقه را مدیون مادرم هستم که از همان روزها به فکر کتاب‌خوان شدن ما بود و بسیار غصه می‌خورم از اینکه در اطرافیانم تعداد کسانی که برای کتاب خواندن فرزندشان وقت و هزینه بگذارند به تعداد انگشتان دست هم نیستند. کسی که هرماه فرزندش را به کتاب‌فروشی ببرد یا لااقل او را در یک کتابخانه عضو کند.

به‌عنوان کسی که روزی مادر خواهد شد دوست دارم فرزندم لحظات تنهایی و اوقات فراغتش را با کتاب پر کند نه با گوشی و تبلت. خواسته‌ای که عملی شدن آن در این دوران که جذابیت گوشی و قبلت روزبه‌روز بیشتر می‌شود اندکی مشکل است. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
elham gh

زودتر از آنچه فکرش را کنیم دیر می شود.


https://www.yourpersonalprophecy.com/learn-how-to-live-in-the-now-through-prophecy/

یکی دوسالی است که تقریبا هفته ای 3-4 روز را به پیاده روی تند در مسیری که اطرافش را درخت و رودخانه و کوه ها احاطه کرده اند اختصاص می دهم. پیاده روی یک ساعته ای که معمولا  قبل از طلوع خورشید شروع می شود و من شانس این را دارم که طلوع خورشید را در این طبیعت زیبا تماشا کنم و اگر بگویم با دیدن این لحظه ناب عاشق طبیعت شده ام دروغ نگفته ام. پارسال در ماه اردیبهشت که طبیعت در اوج زیبایی خود است به پیاده روی می رفتم و از تماشای طبیعت لذت می بردم تا اینکه به خاطر شروع ماه رمضان یک ماه در پیاده روی مان وقفه افتاد تا اینکه  در تیرماه دوباره شروع به رفتن کردیم و من به شوق آن طبیعت زیبا و چشم انداز عالی از خانه خارج شدم؛ اما همین که به آنجا رسیدیم یکدفعه خشکم زد. از اینکه آن همه چمن سرسبز به خاطر گرمای شدید تابستان زرد شده بودند حالم گرفته شد و داشتم به اردیبهشت سال آینده (که امسال باشد) می اندیشیدم تا دوباره بتوانم از زیبایی آنجا لذت ببرم. حالا که یکسال از آن روزها گذشته و دوباره اردیبهشت از راه رسیده است دوباره یاد پارسال می افتم و با خودم میگویم زندگی این است یک روز می بینی تمام دلخوشی هایت تمام می شود و تو می مانی و حسرت روزهای رفته.

تصمیم مهمی میگیرم، تصمیمی که از ابتدای امسال و شاید بهتر باشد که بگویم از همان روزهای تیرماه سال گذشته سعی می کنم به آن عمل کنم. اینکه دیگر لحظه حال را به بهانه خوب نبودن گذشته یا ابهام آینده از دست ندهم چون هیچ کدام نه گذشته و نه آینده واقعیت ندارند و چقدر با این کار حال و روزم بهتر است خیلی از استرس ها و حسرت و غم هایم کم شده است. البته برای رسیدن به اوج بودن در لحظه حال راه زیادی دارم اما همین ها هم حالم را خوش کرده است. دیگر به بهانه تعطیلات بعدی تعطیلات حالا را برای مسافرتی حتی کم خرج و نزدیک از دست نمی دهم، به بهانه باشد برای فردا کارم را به تعویق نمی اندازم و به بهانه بی حوصلگی، خستگی و موکول کردن به آینده نامشخص دلخوشی های کوچکم را از خودم نمی گیرم. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
elham gh

سالم تر زندگی کنیم!


این روزها وقتی حرف از سلامت جسم یا به‌قول‌معروف فیتنس می‌شود همه به یاد رژیم‌های سفت‌وسخت می‌افتند؛ اما به نظر من مهم‌ترین اصل در داشتن جسم سالم و اندامی زیبا و روی فرم سبک زندگی سالم است. من به تجربه دریافته‌ام که دو اصل مهم در داشتن سبک زندگی سالم نقش اصلی را ایفا می‌کنند.

اصل اول: ورزش

اینکه شما هرروز پیاده‌روی تند دارید یا به باشگاه می‌روید اصلاً فرقی نمی‌کند. مهم این است که ورزشی را به هدف سلامت خود دنبال کنید و حتی‌الامکان برنامه منظمی برای آن داشته باشید. بهتر است ابتدا از ورزش‌های هوازی شروع کنید و سپس برای فرم دهی به عضلات خود به ورزش‌هایی چون بدن‌سازی بپردازید (بهتر است در این مورد با یک متخصص مشورت کنید.)

من به‌شخصه سعی می‌کنم هفته‌ای 3-4 روزبه پیاده‌روی تند و دو بپردازم، حتی‌الامکان هفته‌ای یک روزبه استخر بروم و درست و اصولی شنا کنم و همچنین بعد از وقفه‌ای طولانی دوباره بتوانم یوگا را ادامه بدم و هفته‌ای دو جلسه به کلاس یوگا بروم.

 

اصل دوم: تغذیه

اینکه بدانیم هرروز قرار است چی و چقدر بخوریم از پرخوری ما جلوگیری می‌کند؛ اما چگونه؟ اگر شما هم مثل من از ابتدای هفته یا حداکثر از روز قبل بدانید که هرروز چه وعده‌های اصلی یا میان وعده‌هایی می‌خواهید بخورید، می‌توانید آن‌ها از قبل آماده کنید. در این صورت حتی اگر در روز مشغله زیادی هم داشته باشید در هنگام گرسنگی وعده‌های غذایی که از پیش آماده کرده‌اید را خواهید خورد و سراغ هله‌هوله نخواهید رفت.

اکثر ما در هنگام گرسنگی انگار مغزمان خوب کار نمی‌کند و سعی داریم هر چیزی که در دسترسمان است بخوریم و درست بعد از سیر شدن از خوردن آن پشیمان می‌شویم.

بهتر است حتی اگر شاغل هستید و روزها بیرون از خانه هستید می‌توانید غذاهای خود را پک کنید و با خود ببرید تا در هنگام گرسنگی به غذای محل کار یا فست فودها و یا حتی انواع شکلات و بیسکوییت پناه نبرید.

راستی اگر می‌خواهید غذاها و میان وعده‌های سالمی برای خودتان درست کنید کافی است کمی سرچ کنید به نتایج جالبی می‌رسید.

 

در آخر اینکه مهم‌ترین نکته در داشتن زندگی سالم مؤثر است برنامه‌ریزی است حتی برای خوردن و ورزش کردن. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
elham gh

مینیمالیست بودن را دوست دارم.

 http://theplaidzebra.com/pros-and-cons-of-adopting-a-minimalist-lifestyle


مینیمالیست بودن را دوست دارم چون این‌طوری آرامش بیشتری دارم. وقتی از بین تمام گزینه‌ها فقط یکی یا دوتا را برای خودت برمی‌گزینی تا با همان زندگی کنی دیگر ذهنت مدام مشغول کنکاش بین گزینه‌های موجود نیست دیگر احساس سردرگمی نخواهی کرد دیگر دوروبرت درهم و شلوغ نیست. مثلاً من وقتی می‌دانم امسال فقط یک پالتو می‌خواهم بخرم و نه بیشتر پس انتخابی می‌کنم که کلاسیک باشد، زود از مد نیفتد، جنس عالی داشته باشد و رنگش با اجزای دیگر ست باشد؛ و بعدازآن هم با خیال راحت می‌دانم که موقع بیرون رفتم چه بپوشم و همیشه هم آن را تمیز و نو نگه می‌دارم و با باقی پولی که می‌خواستم با آن لباس‌های بیشتری بخرم، به اولویت‌های دیگرم می‌پردازم. مثلاً برای سفر، خریدها بزرگ‌تر و یا حتی آموختن مهارت و یا کتاب پس‌انداز می‌کنم و دیگر دم از این نمی‌زنم که کتاب گران است! چه بهانه مسخره‌ای! جالب اینجاست که خودم هم روزگاری جزو این شاکیان بودم و حالا حتی از یادآوری آن خجالت می‌کشم. راستش الآن نظرم راجع به زندگی نسبت به حتی دو یا سه سال قبل کاملاً تغییر کرده است. دوست دارم مبلمان و وسایل خانه، ظرف و ظروف و دکور و ... باکیفیت و ساده باشند که تا سال‌ها نیاز به تعویضشان نباشد چون در این صورت ناخودآگاه دیگر دنبال مدل‌های جدید، رنگ سال، وسایل جدید خانه فامیل و ... نیستم و ذهنم را مشغول مسائل مهم‌تری خواهم کرد چون به تجربه آموخته‌ام که وقت و انرژی محدودی دارم و دوست ندارم که انرژی و وقتم را صرف مواردی بکنم که برایم دستاورد چندانی نداشته باشد؛ و درنهایت به این نکته رسیده‌ام که هدف انسان جز تعالی و کمال نیست و می‌خواهم تا جایی که می‌توانم به هدفی که خداوند برایم در نظر گرفته نزدیک و نزدیک‌تر شوم. ان شاء الله

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
elham gh